می دونی ماها خیلی مدیونیم بهشون خیلی
زمان ما چند تا بچه بودیم با هم بازی میکردیم الان نه توان مالی نه روحیشو داریم بخواییم بچه بیاریم
روابط مون با فامیل هم به حداقل رسوندیم
قربون اون روزا که میرفتیم تو کوچه ها بازی مادرا هم با زن همسایه حرف میزند حداقل کم یا زیاد ماها این جور تنها نبودیم
این بچه ها سنشون بره بالاتر دیگه به هیچ وجه سمت ما نمیان چون خیلی از ما رنجیدند