دقیقا همش به همین فکر میکنم میگم مگه قدیم نبود بدون هیچ سونو و امکاناتی هزار و یک کار سنگین میکردن تهشم یه بچه صحیح سالم چهار کیلویی میزاییدن🤦🏼♀️
مامانمم همش میگه تو انقدر استرس به این بچه وارد کردی دنیا بیاد همش گریه میکنه و مقصرش خودتی انقدر اذیتش نکن
اصلا مشکل پیدا کردم روحی روانی امروز گیر داده بودم به شوهرم شکمم رفته تو 😑 همش احساس میکنم چیزی ش شده🤦🏼♀️ کاش این روزا به خیر و زودی بگذره
واقعا؟؟؟؟؟ وای چه استرسی تجربه کردین خداروهزار مرتبه شکر که نی نی صحیح و سالم بوده.
اتفاقا میخوام فکر نکنم همش میگم توکل به خدا ولی باز ذهنم خرابه.
منم شنیده بودم خیلی ها هشت هفته بخاطر حاملگی پوچ یا اشکیل نشدن قلب سقط کردن بعد دیدن بچه قلب داشته 😔
سلامت باشی عزیزم
انشالله نی نی شما هم صحیح‌و سالم و با یک زایمان راحت و آسون دنیا بیاد.
وای کل بارداری یک طرف هفته های اخرش یک طرف
اصلا نمیگذرهههههه
شماهم خودتو به یک کاری مشغول کن و به اینکه باردار هستی زیاد توجه و تمرکز نکن
من تا ماه هفت دانشگاه میرفتم
اصلا هیچی از بارداری‌نفهمیدم
خیلی برام آسون گذشت
اما این ماه اخری از این سنگینی و فکر زایمان دارم‌دیوانه میشم دیگه
البته من اصلا بارداری بدون مشکلی نداشتما
من اول بارداری هماتوم داشتم ک باید استراحت مطلق میبودمو شیاف مصرف میکردم
ولی خب من پنج روز ت هفته دانشگاه میرفتم استراحت نداشتم
توی انومالی هم گفتن تو قلب بچه کانون اکوژن دیده شده (یه لکه ی کلسیم) که دوستم میگفت بچه ی‌منم اینحوری بوده و من کلی اکو قلب حنین رفتمو‌سونو رفتمو این‌چیزا
اما من بازهم بهش‌توجه نکردم و اصلا بهش بها ندادم
سونوگرافی نرفتمو هیچیییی اصلا انگار فراموشش کردم
تا ده یازده هفته بعدش ک رفتم سونو ب دکتر گفتم چک کنه که گف خداروشکر رفع شده
ببین اگر اینارو من هی بهشون فکر‌میکردم و کلی استرس و اضطرابو تحمل میکردمو ب بچه هم تحمیل میکردم شاید بدتر میشد و بهتر نمیشد
چون همیشه میگن‌موش تو‌کاسه آدم‌وسواس میفته
آسون بگیر تا آسون بگذره برات انشالله
