چه مادر خوبی من یه مدت قهر بودم مامانم با خواهر برادر کوچیکترم جلسه میگرفتن که عرضه نداشت زندگی راه ببره اومده سربار ما شده خرج بچشو از کجا بیاریم خودم بدون اینکه شوهرم بخاد برگشتم خونم نفهمیدن که با کاراشون چقد منو کم ارزش کردن الانم شوهرم هربلایی بخاد سرم میاره چون فهمیده جایی ندارم برم حالا تو زندگی همیشه من از مادرم در مقابل همه حمایت میکردم تهش اینجوری جوابم داد