یه برف خوشگلی می باره انگار پنبه داره از اسمون میاد پایین
دیروز دخترم گفت مامان برم برف بازی
گفتم الان نه
بعد دی
دم خودمم دلم برف بازی میخواد
گفتم پاشو برو ولی حسابی خودتو بپوشون
منم حسابی لباس پوشیدم رفتم خیابون
چند تا بچه اومدم کلی بازی کردیم
و ادم برفی درست کردیم
بعد بابای یکی از پسرا اومد بهش گفت بیا خونه مریض میشی
یهو با من چشم تو چشم شد
بنده خدا تو دلش گفت زنه تو این سن پاشده اومده بازی😅😅
خلاصه همسایه ها منو رویت کردن🤣🤣🤣
پسرم میگه امروز نوبت منه باید با من بازی کنی
خیابون ما شیب داره
چند سال پیش برف زیاد باریده بود
از سر کار اومدم
هوا تاریک بود
ولی برف نور خاصی ایجاد کرده بود
گفتم بچه ها گناه دارن از صبح نبودم
اومدم از خونه نایلون ضخیم بردم
بچه هام می نشستن روش منم میکشیدمشون
چه کیفی میکردن
شانس اوردم هیچکی بیرون نیومد😅😅😅😅