من اینو ب کسی نگفتم
اما هر روز هر روز هر روز بابا بزرگم یادش برام زندس
حتی اذان میگه میگم الآن بود پای تی وی بود ک اذان بده نماز بخونه
یا بعد صبحانه قرآن میخوند من میرفتم جاشو مرتب میکردم
من از بچگی خونشون بودم تا عقد...تازه قهرم میکردم بابا بزرگم میومد دنبالم 😁💔
فقط این وسطا کرج رفتن فاصله افتاد 3,4 سال...
خیلی مرد تمیزی بود ما فقط قبل خواب با زیرپوش میدیمش همیشه لباس مرتب تنش بود ...
خیلی ازش خاطره دارم هر شب براش قبل خواب ی سوره میخونم خیلی میاد ب خوابم...
اخرا نمیدونم سر سنش بود یا نه دل مامانم بد شکست 💔💔
ببخشید یهو باز یادش افتادم مثل هر روز
پر حرفی کردم ببخشید 🥲♥️