درمورد مخارج خونه هم
ببین من سالهاس مخارج دستِ خودمه، اون اوایل دست همسرم بود میدیدم مدیریتی نداره یا پول سریع تموم میشه یا خریدهای هیجانی تا دلت بخواد، انداختمش تو قسط و قرض دیگه خریدای هیجانی نداشت ولی پول کم میاورد
میخوام بهت بگم خیلی سعی کردم دست خودش باشه منم کنارش پس انداز مخفیمو داشته باشم ولی نشد هر راهی رفتم نشد
الان دقیقا همین ماه واقعااا خسته شدم ازینهمه مسئولیت و بار مالی، ببین الان بهش بگم فلان کارو بکنیم محاله نه بگه، بگم اینجا ضرر کردم محاله بگه چرا، بگم بریم فلان وام رو بگیریم محاله بگه نه ولی انگار مثل من دغدغه پول و بدهی رو نداره میدونی چی میگم؟مثلا بخواد یه کود برای گلاش بخره اول از من میپرسه که پول هست بعد میخره ولی الان ۵۰ میلیون بدهی داریم خیلی مث من اذیت نیست زودتر بدیم از برادر خودشم گرفتیما، بهش میگم دنبال وام باش میگه آخه همه امتیازیه و ازین حرفا
منم تصمیم گرفتم از ماهه دیگه بدم دست خودش میدونم خراب میکنه میدونم عقب میوفتم ولی میخوام بدم بهش
از یه طرفم خودم نمیتونم زندگی غیر از اینو تصور کنم اینکه پول دست من نباشه دخالتی نکنم یا حساب کتاب دست خودم نباشه
اما میخوام یکی دوماه اینکارو بکنم
من الان میتونستم ۱۰ گرم طلامو بفروشم بدم بدهیشو بده ولی اینبار اصلا اینکارو نمیکنم بذار خودش به فکر باشه پس بده
توهم دوماه بده دست همسرت
درمورد درس دخترمم دیدم دقیقا مث همسر تو پارسال خودشو کشیده کنار، خوشگل یه روز دخترمو نشوندم به درس دادن بعد داد زدم سرش پاشدم رفتم اتاق همسرم از ترسش نشست خودش به دخترم درس دادن، از اون روز ریاضی کلا وظیفه ی همسرمه یا وقتی من کار داشته باشم خودش به دخترم درس میده تکالیفش رو انجام میده