ببین من خونه پدر و مادرم هم نمیزارم اینجوری باشن خداشاهده
و خودشون نیستن اصلاااا
عمه شون پخش لوازم تحریر داره اورده بود تو خونه ش دسته بندی و مرتب میکرد
حالا بچه های من خونش بودن تعریف کرد برام که کلی بهم کمک کردن یکبار نگفتن مثلا این مداد این پاککن چه خوشگله یا بده به من
هر شب میومد می بردشون کمک که باهاش بچینن
آخرش یه سری لوارم تحریر بهشون داده بود با اصراررر
بچه های من بخدا قبول نکرده بودن
و حالااااااا بچه های خانم دلمه ای یه شب رفته بودن اونجا رو غارت کرده بودن به زوووووررر🤣🤣🤣🤣
عمه شون تعریف کرد خودش