دورهمی دوستان قدیمی (+جدیدیااااااا)

اوم به به😍😍😍😍

وای منممم

حیف همسرم این آش رو به عنوان غذا به رسمیت نمی شناسه میگه پروتئین نداره، سیر نمی شم🤣🤣

وگرنه خودم درست می کردم 

الان باید وایسم برم خونه مامانم تا برامون بپزه😄

باور کن من اصلا پیشاپیش نمیگفتم

خودشون میپرسن مثلا

منم ساده جواب میدادم

ولی باز تقصیر خودم بود همینم نباید میگفتم

مهسان جان باور کن من اصلا نمیخوام چیز زیاد یا اضافه بخرم

و کلا هم آدم لوسی نیستم که هر حرفی روم تأثیر بزاره

اما دیروز خیلی عصبی شدم

چون من اصلا تو کاراشون حتی اگر باب سلیقه ام نباشه دخالت نمیکنم و میگم خیلی قشنگه خوبه

بعد اونا فکر میکنن خدای این چیزا هستن

ولی تفاوت سلیقه رو درک نمیکنند

من نظرم رو‌ بگم صورتشون رو کج و‌ کوله میکنند

یا میگن عععی😶

از این چیزا بدم میاد

در مورد پیشنهاد اسمت ممنونم دیفن جان👌🌹.

واقعا موافقم از این به بعد باید چراغ خاموش برم جلو به قول معصومه.

من مقصر رو خودم میدونم.

در مورد اسم هم مثلا من یک اسم انتخاب کرده بودم تقریبا نیمه مذهبی بود و جز جدیدها هم بود.

بعد دیشب که گفتم همونو مادرشوهرم گفت عععی دوست ندارم همون موقع شوهرم گفت دیگه اینو نمیزاریم مادرم خوشش نیومد.من اونجا جوابشو ندادم اما الان منتظرم بیاد و باهاش اتمام حجت کنم.میخوام بهش بگم ویار رو من تحمل کردم نه بقیه.الان منم که تا صبح نمیتونم بخوابم.

اعصابم از دست شوهرم خرابه.شخصیت فوق مهرطلب داره.

میدونی خیلی باید بهم فشار بیاد که اینطور بشم.

واقعا کار خوب رو کردی مهسا جان😄👌.

عاطفه تقصیر خودم بود.

ولی به هر حال یک چیزایی در طول مدت مشخص میشه.

مثلا همین زایمان.

یا خرید برای بچه.

میان میبینن میفهمن.

مسئله اینه که چرا راحت دل میشکونن.

مهسا جان من میخواستم یک تخت کوچولو کنار مادر بخرم مثلا تا دو سالگی.

چون اصلا نمیتونم رو زمین بخوابونمش.

خونمون خیلی حشره و مارمولک داره حتی عقرب دیدم میترسم.

بعد مثلا کمد لازمه خب وسیله هاشو کجا بزارم میگن نههه مگه بچه چه وسیله ای داره.

سلام عزیزم واقعا بهترین کار اینه باید تغییر رویه بدم👌🌹.

اسم خیلی مهمه باور کن 

روزی هزار بار به زبون میاری 

باید حس خوبی بگیری 

هرچی که دلت میخاد انتخاب کن به همسرتم بگو مادرتون با نهایت احترام میتونستن برای بچه های خودشون خوشم میاد نمیاد راه بندازن 

بقیه عادت میکنن و کنار میان بجز مادر که اگر اسم بچه رو دوست نداشته باشه هربار صداش میزنه ته دلش یجور میشه 

دیدم که میگم 

اسم پدر  شوهر فوت شده رو گزاشتن روی نوزاد 

مادرش تا چند وقت میگفت بچه ..پسرم .اصلا نمیتونست اون اسم رو قبول کنه 

کمد از واجباته 😅اصلا روایت و حدیث داریم درموردش😅دوبار وسیله ها بره زیر پای پدر بعد خودش میاد میگه بجا یکی دوتا کمد بخریم

مهسان منتظرم فقط بیاد میخوام خاک و خون بپا کنم😄

دیگه زدم به سیم آخر

خیلی مهربون بودم این مدت

میخوام یکم خشن باشم

البته صبح زنگ زد انگار حس کرد

گفت عصبی هستی انگار

مردا کلا اش دوست ندارن. منم بیشتر عصرونه یا شام دوست دارم. ولی حیف بلد نیستم اش بپزم. ☹️☹️

خوب پس بگیر من رو تخت خودمون میخوابوندم کنارش بالش میزاشتم چند وقت پیش تو خواب از رو تخت افتاد ما هم کوچ کردیم رو زمین. 😆😆

مثل خانواده شوهر من. خودشون رو کج و کوله میکنن. من لبخند میزنم اهمیت نمیدم بهشون 😎😎