بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
من اونیم که سایه هم نداشت...((اگر بخوام وضعیت و حالِ روحیِ الانم و توصیف کنم باید بگم: دریا طوفانی ؛ قایقمسوراخه ؛ پاروم شکسته ؛ خودمم خسته ام ؛ خیلی خستم ؛ خیلی خیلی خستم ؛ از کوسه هم میترسم ؛ اما ادامه میدم ...))👣و اما نیمه شبی من خواهم رفت .. از دنیایی ک مال من نیست.... از زمینی ک مرا بیهوده ب ان بسته اند....مگر ما چقدر زنده ایم که انقدر میمیریم؟ 🖤 باهم قهر نکنیم خیلی وقتا تلفن بدموقع زنگ زده و داغی بردل گذاشته 🖤
من اونیم که سایه هم نداشت...((اگر بخوام وضعیت و حالِ روحیِ الانم و توصیف کنم باید بگم: دریا طوفانی ؛ قایقمسوراخه ؛ پاروم شکسته ؛ خودمم خسته ام ؛ خیلی خستم ؛ خیلی خیلی خستم ؛ از کوسه هم میترسم ؛ اما ادامه میدم ...))👣و اما نیمه شبی من خواهم رفت .. از دنیایی ک مال من نیست.... از زمینی ک مرا بیهوده ب ان بسته اند....مگر ما چقدر زنده ایم که انقدر میمیریم؟ 🖤 باهم قهر نکنیم خیلی وقتا تلفن بدموقع زنگ زده و داغی بردل گذاشته 🖤
از من به شما نصیحت با کاربرای سایت فقط همینجا حرف بزنین حتی اگه خیلی هم صمیمی بودین آیدی یا شمارتون و ندین😑
یخ زیر لب گفت :(چه فایده که زندگی کنی و کسی را دوست نداشته باشی ؟چه فایده که کسی را دوست داشته باشی ولی نگاهش نکنی!) روزها یخ به آفتاب نگاه می کرد. خورشید و درخت می دیدند که هر روز کوچک و کوچک تر می شود. یخ لذت می برد ،ولی خورشید نگران بود. یک روز که خورشید از خواب بیدار شد تکه ی یخ را ندید. نزدیک شد. از جای یخ ،جوی کوچکی جاری شده بود. جوی کوچک مدتی که رفت، توی زمین ناپدید شد. چند روز بعد، از همان جا، یک گل زیبا به رنگ زرد، به شکل خورشید رویید.هر جایی که آفتاب می رفت، گل هم با او می چرخید و به او نگاه می کرد.گل آفتاب گردان هنوز خورشید را دوست دارد، او هنوز عاشق خورشید است. ❤️✨