دو روز مونده به چهلم پسر یکی یدونم، وقتی به این فکر میکنم که دیگه از اون دستا و پاهای کوچولوش فقط استخوناش مونده، از اون صورت خوشگلش، موهاش چشماش لپاش گردنش دیگه چیزی نمونده دارم دیوونه میشم از دیروز کارم شده گریه، پیش بقیه نمیتونم زیاد گریه کنم ولی با این حال بازم اشکام سرازیر میشه، میدونم روحش تو آرامشه ولی من روزی ۱۰۰ بار دستا و پاها و صورتشو میبوسیدم فکر اینکه دیگه چیزی ازشون نمونده.....
اووووووووووف خدایااااااااااااا😭😭😭😭