مهسا جان خوبه که فکر شادی دل همسرت هستی
من خودم بودم واقعا باور کن اصلا همچین کاری نمیکردم ونکردم
ما شلوغیم از وقتی ازدواج کردم یکسره از خواهر برادرا ازدواجی داشتن
هیچ وقت نگفتم چون خواهرم ده تومن داد منم ده بدم همسرمو راضی کردم با توجه به عزیز بودن و خوب بود و فعمیده بودن و جبران طرف مقابلم کادو دادم
یه بچه ی یکی گوشواره دادم چون موقع ازدواجش طلا ندادم ولی برا اوتیکی چون موقع ازدواجش به زور ازمون النگو گرفتن پول در خد دو دست لباس دادم که گفتم بهت برام پتو اورد
شاید اینجوری ترازو گذاشتن رو خیلیا نپسندن اما من بدم میاد
سو تفاهم نشه شما مسلما شادی و عزت خودت رو در نظر گرفتی
من به دختر یکی هرسال عیدی میدادم و اون عیدی نمیداد
یبار بخداوندی خدا قسم با خنده و تمسخر گفت شماها رو خر کردم هرساله کلی عیدی جمع میکنم یه قرون هم عیدی نمیدم ...
این درخالی بود که من به بچه اش دوبرابر بقیه عیدی میدادم و انتظار برگشت نداشتم چون دستش خالی بود
انتظار داشتم درک کنه و بگه مثلا توان من کم هست شرمنده که نمیتونم از این دویست هزاری که دادی ده تومنش رو برگردونم دست بچه ات تا فقط بچه خوشحال شه
بخدا پسرم با تعجب میپرسید مامان همه عیدی میدن بهم بجز فلانی ....
ولی وقتی گفت خر کردم شما رو و شما نمیفهمیدین از سال بعد تمام کادوها قطع شد
سوغاتی مسافرت و عیدی تولد ...هیچی
یکم سخت گذشت بهم ناراخت بودم بخاطر اینکه اون بچه همیشه منتظر عدیه های من بود اما مادرش یاد گرفت درست صحبت کنه