سلام ما چهارساله دوستیم چد ماه دیگه عقد میکنیم
امروز دوستش اومد دنبالمون منو رسوندن خونهخودشون رفتن . از طرفی ابجیم با کسی دوست نیس ب کسی نمیتونه اعتماد کنه همش میگه بهش بگو ب من یکی رو معرفی کنه اشنا شم واسه ازدواج.منم امروز گفتم دوستت پسر خوبیه گفت اره گفتم معرفیش کن ب ابجیم و..گفت راستش من از واسطه شدن خوشم نمیاد بزار خودش پیدا کنه دلش بخواد بحث میشه تقصیر ما میشه.منم گفتم ن بزار همو ببین شاید خوششون اومد گفت چرا اصرار داری از دوستم خوشت اومده؟؟
خیلی ناراحت شدم خیلی
داش سیاهه
خدا به دادت برسه
شاید میترسه شمارو از دست بده
بعد از عقدتون با خواهرت آشناشون کن
حس میکنم با این کار خواهرت کوچیک میشه حالا این همه ادم چرا دوست پسرت یکی رو براش پیدا کنه
خیلی بی ادبه نامزدت ی تجدید نظری کن
چ نامزده بچه ای داری خو اگ خوشت میومد برا خواهرت نمیخواستی ک
چقد حسوده😂
خب مردها اینطوری هستن دیگه باید خیلی به جملاتت دقت کنی...
حرفت درست نبوده به نظر من شوهرت راست میگه
عجب
درسته حرف خوبی نزد اما کار توئم درست نبود
به چه قیمت آخه، حالا اوکی شن هم قردا تقی به توقی بخوره میگه من نبودم خواهرت سینگل میموند
حتما دوستش و میشناسه نمیخولد رابطه نزدیکتر داشته باشه
دقیقا دعوای چند روز پیش ما با نامزدم🥲😐
نمی‌دونم چرا اینجورین
بهش گفتم چرا همچین حرفی زدی میگه حسودیم میشه راجب ی پسر نظر بدی🥲🫡
چی بگم والا بهتر نبود انقدر اصرار نمیکردی؟
