عزیزم مشکلت همینه؟ چرا با رفتنش مشکل داذی؟ اخلاق بدی دارن که نمیخوای رو بچت تاثیر بزاره؟ من پوتزده ساله با خانواده همسرم زندگی میکنم. طبقه بالاشون عستم.
پسر کوچیکم چند بار در روز میره و میاد... گاعی همونجا غذا میخوره. میریم دنبالش ولی میگن بمونه داره غذا میخوره خب میگم بمونه. چه اشکالی داره؟ اونام پدربزرگو مادربزرگش هستن و به اندازه من دوستش دارن و مراقبشن... وقتایی که خسته هستن یا ساعت خوابشون مراعات میکنم و نمیزارم بره. بزرگتر که میشن و متوجه میشن، قانون میزارم که مثلا غذا حتما خونه خودمون. خواب شب هم نمیمونن... کوچیکه گاهی همونجا خوابش میبره بین روز.... بزرگتر که میشن درست میشن..... الان بچه های بزرگم رو حتی اگر اصرار هم بکنن غذا نمیمونن... سر میزنن در روز چند بار... ولیخواب و غذا فقط با خودمونن.... زیاد سخت نگیر عزیزم. در مورد زدنش هم درسته کار درستی نبوده ولی حتما اون لحظه از چند جهت تحت فشار بودی.... سغی کن تکرار نکنی.
وا... این چه حرفیه عزیزم. اره وقتی به پنج یا شش سال رسید به خانواده همسرتونم بگید مثلا غذا اینجا نمونه. چون غذای خونه رو نمیخوره و بدغذا میشه و هروقت میلش نباشه میاد خونه شما.... براش تو خونه سرگرمی درست کنید.. بازی.... فیلم..... ولی در کل اگر اخلاق خونواده همسرتون خوبه، جلوشو نگیرید. بزارید اونا هم لذت نوه شون رو ببرن.... همیشه هم روی احترام به بزرگتر تاکید کنید به بچتون.... بقول مادربزرگم بچه شیرینه ولی تربیتش شیرینتر..... این احترام شما و فرزندتون به بزرگترهای خانواده بعدها به نفع خودتونه و ان شاءالله نوه هاتونمبه شما احترام میزارن.
