هر دو شاغلیم. شوهرم برا بچش خوب خرج میکنه. و حیلی به فکر آیندشه.
تقریبا تو شهر غریبم ینی کسی که منو کمی کمک کنه ندارم و شوهرمم فقط روزی نیم ساعت بچه رو میبره بیرون و زیاد اهل کمک تو خانه داری و بچه داری نیس.
بچم الان همش بهم چسبیده و کارای خونمو به زور انجام میدم.
شوهرم کمی عصبیه و زود پرخاش میکنه و گاهی سر این قضیه بحث میکنیم.زیاد دلمو میشکنه. دوبارم رفتم خونه بابام که رفتاراش باهام بهتر شده.
سنم سی و هفته و زیاد فرصت ندارم برا بچه دوم.
ولی همش میگم بچم خیلی تنهاس چون هیچ فامیل و کسی نیس از تنهایی درش بیاره. خودم که سختمه ولی هی میگم دو تاباشن بیشتر بهش خوش میگذره. شوهرم میگه همین یک کافیه حوصله ندارم.