سلام من امشب با خواهرم داشتم در مورد اون خرف میزدم تلفنی بعد اونم گفت عه الان اومده خونمون 😶
بعد یکم در موردش غیبت کردیم این چیزا 🤣
یهو امشب خواب دیدم بهش پیام دادم یه سوال ازش کردم بعد دیدم اون همش پیام عاشقانه میداد
منم هرچی التماس میکردم میگفتم نکن ول نمیکرد
زنش اومد گفت ابروت رو میبرم منم گریه میکردم
میگفتم شوهرم نفهمه وای بابام داشت میدیش
که از خواب بیدهر شدم خدا رحم کرد
اینم بگم هیچ حسی بهش ندارم