بچه ها مادرشوهرم چند روزه با نوش اومدن خونه ما فیزیوتراپی.
بعد امروز صبح همش اخماش توهم بود بخدا دست به سیاه سفیذد نمیزد ظهر گفتم بیا ناهار بخور اخماشو توهم کرد
بعد اماده شد بره دکتر پسرم گفت منم بیام باهات چنان فریاد زد نه نمیخا بیای به اون مادر بیشرف و بی عقلت میبری رفت درو محگم بست