اگه آقای شهاب حسینی رو ببینید

خيلي خوشحالم كه از نزديك ميبينمتون شما هنرپيشه ي مورد علاقه ي من هستين و فيلم ها و نقش هاتون رو خيلي دوست دارم

براتون آرزوي موفقيت دارم 

بعدشم صحبتهاي معمولي و عادي

کامنتارو خوندم مثل اینکه اقای شهاب حسینی واسه کاربرای نینیسایت مهم نیست 

ی بار بهشت زهرا بودم اقای شهاب حسینی و مسعود رایگان و خانمش رو دیدم 

انقد دورشون شلوغ بود تا یکی دوساعت خلوت نشد...همه جیغ داد میکردن با من عکس بگیرین امضا بدین

ولی اینجا واسشون مهم نیست  

عزیزم هر جای دنیا توی تمام عرصه‌های مختلف آدم خوب هست آدم بد هم هست نمیشه گفت فقط سینما!

همون پزشک که خیلی از خانواده ها تعریف ش رو میکنن هم توش آدم بد پیدا میشه.

سینما هم همینه درسته آدم بد داره اما آدم های خوب هم زیاد هست ما بین شون‌.

دقیقا

من حرف دلمو گفتم😁

اوپرا جون میای تاپیک اخرم تا نترکیده؟

عجب اینجا همه خودشون یه پا ایدلن 😎

من بهش میگفتم بازیگریت تو سریال پوست شیر دوست داشتم.

ببین اوپرا

من خیلی از بازیگرا رو دیدم عادی از بغلشون رد شدم 

به نظرم کار خاصی نکردن اگر قرار به تحویل گرفتن باشه ترجیح میدم آدمی مثل مریم میرزاخانی تحویل بگیرم 

که فوت شد 

نه مثلا شهاب حسینی 

مودب بودن از نظرت چیه ؟ یعنی خودمو بندازم جلوش بگم سلام بزرگ مرد که خیلی پول میگیرید ! 

کاملا عادی از کنارش رد میشم

من کلا آدمی نیستم الکی کسی تحویل بگیرم یا باید بابتش بهم پول بده یا کاری برام کرده باشه 

ولی به نظرم نگید خیلی خوشحالم میبنمتون و طرفدار تون هستم‌و.. کوچیک نکنید خودتونو بهتره سر سنگین 

چون ی سریا میگیرن خودشونو وقتی اینجوری میگیم

بله افرین به خانواده من

در سخت ترین شرایط در بهترین دانشگاه های ایران و خارج درس خوندن و خیلی خیلی بها دادن و یک شبه به پول های باد آورده نرسیدن

هیچ وقت زندگی افرادی که سخت درس خوندن خودشون بکشن بالا با افرادی که با یک سریال معروف شدن قابل قیاس نیست

والا من بچه بودم خیلی ذوق این بازیگرا داشتم 

رامسر چون ویلا داریم خیلی خیلی میریم اکثرا هم رامسر زیاد میان 

۷ ۸ سالم بود حدیث فولادوند با چند تا پسر تو یک کافه لب دریا دیدم فکر کنم داشتن قلیون میزدن

بعد هی به بابام میگفتم بیا بریم داخل کافه من حدیث فولادوند ببینم 🥴🥴

بابام گفت ولش کن اینا کی هستن !

واقعا چقدر اسکول بودم اونطوری میخواستم اونو ببینم 

به نظرم نمیشه بی تفاوت از کنارش رد شد

باز یکبارم حمید گودرزی و زنش و برادر زنش اومدن بوده رامسر 

همون زن چشم رنگی اش 

که طلاق گرفت 

پاترول یا رونیز داشتن 

خدایی زنش از نزدیک خیلی ناز بود

برادر زنش موهاش بلند بود دورش ریخته بود چشم اونم رنگی بود 

یادمه اومدن مغازه سیگار بخرن زن هی داخل مغازه میگفت حمید جان سیگار خریدی !؟

اون موقع ۸ سال اینام بود شایدم یکم بزرگ‌تر ولی همش ذوق داشتم عکس بندازم باهاشون

تگم نکنید پاسخ نمیدم 

از کی تا حالا دست فروشا به بازیگرا محل نمیدن😄مردم ازبس خندیدم با پستات