بیاین واسه پدرهامون ایجا نامه بنویسیم:...........حرفهای دلمون رو بهشون بگیم

:(( ...

واااای خدا پدراتونو حفظ کنه....امشب حسابی گریه کردم و خالی شدم
من هیچ وقت نامه نگاریم خوب نبود
فقط از پدرم میخوام منوببخشه بخاطر اینکه با وجود علاقه بیش از حدی که بهم داره خودخواهانه تنهاش گذاشتم و همیشه وقتی میخوام از پیشش برگردم وقتی میبینم با اون موهای سفیدش و چروکای صورتش یه گوشه ای قایم میشه تا اشک شو نبینم و زورکی بهم لبخند میزنه
بخدا الان که دارم اینو مینویسم صورتش جلوی چشمه
همیشه احساس گناه میکنم
و یکی از بزرگترین درد زندگیمن ...دیدن اشک پدرمه که دلیلش منم
باباجونم هر چروکی که روی صورتت اضافه میشه ...مقصر منم ...........خودمو نمیبخشم

بابا ی مهربونم منو ببخش ...مامان زحمت کشم منو ببخش

سلام بابای مهربونم مامانی گلم سلام وای نمیدونید که چقدر دلم گرفته همش میگم خدایا مگه مامان و بابام جای کی رو تنگ کرده بودند خدا جونم باز شکرت مامان و بابای گلم دلم خیلی براتون تنگ شده حسرت یک لحظه صدا کردن و حرف زدن با شما تو دلم مونده ...مهربونای من برام دعا کنید خیلی تنهام کاش پیشم بودین از وقتی که شما رفتید خدا میدونه که غصه های من چقدر بیشتر شد خیلی دوستتون دارم عاشقتونم ...........حلالم کنید

شبنم
:((

مونایی جان آخ که حرفای دل منو زدی ... منم دقیقا مثل توام
انگار یه دیوار بینمونه و ...
همه چیزایی که نوشتی از اول اولش تا آخر آخرش حرف دل منه

بابایی خیلی دوست دارم

من نمیتونم همه پستهاتون را بخونم ، میترسم قلبم بایسته :(( خدا برای هر کسی که سایه پدرش بالای سرشه ، پدرشو نگه داره ، قدرشون را بدونید تا هستند .

پدر من یک فرشته بود ، یکتا بود ،نورانی بود ، دستش تو دستم بود که تنهامون گذاشت ... نمیتونم براش بنویسم در هیچ کلمه ای احساسم و حرفم نمی گنجه ، فقط از خداوند میخوام روحش را در آرامش قرار بده .

بابایی کجایی دلم خیلی برات تنگ شده با اینکه هر روز صداتو مش شنوم اما هروقت به این فکر می کنم که ازت دورم دلم میگیره بابا جونم هیچکی تو دنیا منو به اندازه تو و مامانی دوس نداشت . من بچه خوبی نیستم بابا جونم دلم واسه صورت مهربونت تنگ شده دلم واسه دستای گرمت لک زده بابا دلم می خواد بشینم تو چشات نگا کنم باهات حرف بزنم بابا جون میدونم تو هم نگران دخترتی که ازت دوره بابایی دوست دارم یه عالمه. .قتی یادم میاد که چقد به خاطر من اذیت شدی دلم آتیش میگیره دوست دارم بابای مهربونم تورو خدا مواظب خودت باش

سلام بابایی نازم امشب شب جمعه هست و فکر میکنم پیش منی .خیلی زیاد قیافه ات یادم نیست ولی میدونم دوستت دارم کاشکی اینقدر زود نمی رفتی اخه من همش سه سال داشتم کاش وقتی موتور سواری میکردی مواظب میشدی تا بهت نمی زدن و کاش میبودی تا بغلت کنم و انتقدر فشارت بدم تا نفسم بگیره اخه من نمی دونم معنی بابا چیه و تو هیچ وقت معنی عروس و داماد و نوه و نفهمیدی البته مامان داره جور تورو میکشه و باتمام ناملایمتهای زندگی پیرو رنجیده میشه نمی دونم اون بالا برامون دعا میکنی یا نه ولی مواظب ما باش از خدا بخواه مامان محتاج نشه و سالم باشه و ماهم به ارامش برسیم .بابایی گلم میدونی که داداشات خیلی نامردن اینو به خورشون هم گفتم اخه دارن حق و خقوق مارو بالا میکشن و اصلا نمی فهمن معنی مال یتیم یعنی چی راستش چند وقت بود وقتی سرمزارت میومدم دوست نداشتم واصه مامان وبابات که مزاراونهاهم پیش توست فاتحه بخونم چون پسراشون مال یتیم خورن اما بازم به احترام تو می خونم دوسستت دارم امیداوارم وقتی اومدم پیشت تمام کمبودهای بی پدریم رو جبران کنی راستی کاش به خوابم بیایی . میدونم الان گه دارم اینها رو تایپ میکنم تو هم می خونی و اشک میریزی . بابا چرا وقتی بودی شوهربد اخلاقی واصه مامان بودی و حالا هم با تمام مشکلات مامان رو تنها گذاشتی اخه همه ماسر خونه و زندگیمون هستیم اما مامان ناز و قشنگم تنهای تنهاست براش عا کن چون جای تو همه مارو بزرگ کرد و تحصیل کرده بار اورد و خونه بخت فرستاد اگر چه چون توبنودی تو قسمت دوم یعنی ازدواج خیلی بچه هات موفقر نبودن اما مامان کارشو به نحو احسن انجام داده و امیدوارم خدا ازش راضی باشه اخه سید اولاد پیغمبره از طرف من به مامان و بابای مامان سلام برسون خدا میدونه که چقدر خوب بودن و واصه من و بچه هام و خواهرام و بچه هاشون و داداش عباس و بچه هاش و داداش حاجی دعا کن می بوسمت خیلی محکم ا

احساساتم تقدیم به پدرم که فریادبی صدای رنج او تکیه گاه خستگیهایم شد.روحش شاد