ترم دوم دانشگاه بودم یجورایی چشم همه پسرا دنبالم بود چون منطقه ای ک میرفتم دانشگاه خیلی سطح پایین بود و دیدن ی ادم معمولی مثل من خیلی براشون جذاب بود خلاصه منم با پاشنه های تق تقیم داشتم جلو ی عالمه پسر با ناز و ادا از پله ها میرفتم پایین ک پام لیز خورد و با ک.ون بقیه پله هارو رفتم پایین و هی داد میزدم کمک کمک اوناهم با تعجب فقط نگاه کردن کثافطا دقیقأ همون روز اومدم سوار تاکسی شم برم خبرم خونه همون پسرا بازم جلو در بودن همین ک ی پام داخل ماشین اون یکی پام بیرون راننده حرکت کرد و من بازم با ک.ون نقش بر زمین شدم