من یه پسر خاله داره ک ب شوخی فش میده هم ب من من هم ب بقیه
منم هیچ وقت نسبب ب حرفاش واکنشی نشون نمیدادم رو حساب شوخی رد میکردم ناراحت نمیشدم هرچیم میگفت منم رو شوخی جوابشو میدادم
تا چند روز پیش تو جمع بودیم خیلی داشت بلند حرف میزد اروم بهش گفتتم خفشودفقطم خودش شنید بعد خندیدم
یهو از دور چشاشو برامن گرد کرد گفت باکی بودی منم خیلی محکم کفتم باتو بودم گذشت بعد ۵ دیقه باعصبانیت گفت تو ب من توهین کردی خفشو توهیته
منم نتونستم خودمو کنترل کنم عصبی شدم داد زدم ک تو خودت راه میری فش میدی تو جمع حالا من اروم ب خنده بهت گفتم خفشو برات توهین شد ولی تو فش میدی توهین نیس
قهر کردم رفتم بیرون همه بهم گفتنن چیزی که بهت نگفت چت شد اخه نمیدونم کر بودن یا کور بودن ک ندیدن چطوری باعثبانیت توروم برگشت یا طرف حق نیستن یا من کارم حق نبود واقعا نمیدونم
بعد هخده پیر خالم اومد دنبالم گفت ببخشید من معذرت میخام منظوری نداشت چند دقفه هم عذرخاهی کرد ولی من اصلا ب حدی ناراحو شده بودم ک ققط گریه میکردم نمیتونستم جوابشو بدم واقعا انکار تو جمع بهم توهین بزرگی کرد
شاید نزدیک ۴ ۴ ساعت من گریه میکرد ب هیج وجه اشکم بمد نمیمد شاید واقعا من اعصاب گرفتم شاید مریض رونی گرفتم نمیدونم گریمم بیشتر از این بود ک همه بهممیگفتن چیزی ک بهت نگفت این منو میسوزوند