دوماه دیگه باید برم سرکار و بچممو موندم چیکار کنم،خیلی به پسرم وابستم اصلا طاقت دوریشو ندارم،کیا این مرحله رو طی کردن بیاین بهم امیدواری بدین که منم عادت میکنم.
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
شوهرمم کارمنده،مغازه هم داریم.خونه ماشین ،باغ .زمین هم داریم.ولی من از لحاظ اینکه پسرم آینده ی بهتری ...
الانشو خراب میکنی برای اینده؟؟؟ با این تفاسیر داری بهش ظلم میکنی....منم کارمند بانک بودم استخدامی ولی بخاطر پسرم استعفا دادم و تازه الان میفهمم چه طلمی بهش کردم اون تایمی که میرفتم سرکار و اون زبون بسته نمیتونست حرفی بهم بزنه
هرکسی بوسه ستاند ز لب یار کسی...بی گمان دست در آغوش نگارش ببرند
من بچموپیش مادرم میذاشتم وخیالم راحت بود تجربه مهدوندارم به نظرم اگه بتونی یه پرستاربگیری تادوسالگی بیادتوخونه بچه رونگه داره خیلی بهتره چون خیلی زوده که یه دفعه هم ازمادر هم ازخونه دوربشه
سلام اتفاقا مهد از فامیل بهتره. فامیل منت می گذاره و یا با لوس کردن کارت رو سختتر می کنند. مهد بگذاری نظمتان بیشتر است خیلی بیشتر. فقط از الان دنبال مهد کوچک باش.