همیشه فکر میکردم بچه اولا مزاحم آسایشم و پیشرفتم و تفریحم هست بعد اینکه مسیولیت سنگینی داره مثل یک زنجیر به پات بسته شده و در آخر اینکه میترسیدم نه از مسیولیتش از اینکه یک نگرانی و استرس تمام مدت عمر درگیرش باشم همه مادرها میکن تا آخر عمر همیشه نگرانیم احساس میکردم بچه نداشته باشم یک مشکل دارم بچه داری هزار تا مشکل داره دلم میخواست کل زندگی برای خودم تفریح کنم پیشرفت کنم خرج کنم و تا الانم اینکارها رو کردم
الانم به امید پرستار بچه هستم