2777
2789

توروخودا بخونید خواهرانه راهنماییم کنید

درحال حاضرمن ۲۲سالمه وکسی که دوسش داشتم۳۱

وقتی ۱۵سالم بود عاشقم شدشدید هی پیام میداد ازاول قصدش ازدواج بود ولی من بابدرفتاری ازخودم روندمش خیلی اصرار کرد ومن بلاکش میکردم دید نتیجه نمیده گفت من انقدرمنتظر میمونم تایروز خودت بیای دوسال گذشت ازاین حرفش ومن سال کنکورم بود وهرازگاهی پیجشو چک میک دم میدیدم همش برام هنوزم داره متنای شکست عشقی میزاره تحت تاثیر دوستای بد قرارگرفتم و باخودم گفتم منم مثل اینا یکم باهاش خوش میگزرونمو باهاش بیرون میرمو اینا وقتمو باهاش پرمیکنم واخرم ولش میکنم رفتم بعددوسال بهش پیام دادم وبااینکه عاشقش نبودم گفتم منم عاشقتم انقدر خوشحال شد که انگاربال دربیاره وقبول کرد اون ازاول قصدش جدی ولی منه اشغال به قصد دوستی بودم😔باهم بیرون میرفتیم ازصبح تاشب بامن چت میکرد همه فکروذکرش من بودم یروزی بهم گفت این پسرکیه توفالورات انفتلوش کن و من بااون پسر هیچ اشناییتی نداشتم اون زمان اگه یادتون باشه غریبهام فالو میکردن تواینستا ومشکلی نداشت و اون پسر دوست پسر دوستم بود که بامن اشنای مجازی بود ومن تابحال حتی ندیده بودمش الکی بهش گفتم من دیگه باهاش چت نمیکنم وچتمو باهاش دید البته یه چت معمولی بود که بپیچونمش که دیگه باهاش حرف نزنم بعد این عشقم چتو دید وازاونجا باهام بدشد همش بهم میگفت خیانتکار اونی که ازگل کمتربهم نمیگفت بهم شروع میکرد به فحاشی ولب انقدرعاشقم بود ولم نکرد تواین حین عکس دونفرمونو که باهم بیرون بودیم خونوادم دیدن وبرادرم باهاش دشمن خونی شد خونوادم منو تحت فشارگزاشتن هزاربارگوشیمو گرفتن(این پسردوست داداشم بودو میگفت چون میخامت وگرنه خاهررفیقم برام ناموسمه )ولی من یهو به خودم اومده بودم ودیدم به این ادم انقدروابستم که تحمل ندارم یروزم باهاش حرف نزنم نمیدونم منظورمو میفهمیدی یانه انگاراومدم اونو بازی بدمو برم ولی چون تابحال دوست پسرنداشتم وداشتم همچیو بااون تجربه میکردم به شدت وابستش شدم.......ادامشو مینویسم

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

خب؟

دختر ایرونی همصدای من،خون شرقیه تو رگای من،عاشقت شدم یار جون جونی،دختر ایرونی دختر ایرونی...🤍💚        قدر خودتو بدون دختر زیبا قوی باش و نزار چیزی باعث شکست و غمگین شدنت بشه...          خدا محبت است🤍✝️ صلح، آرامش،آزادی☘🤍🤍🤍

داداشم چن باربهش فحش ناموسی داده بود اینم رفته بود روداداشم چاقو کشیده بود که من واقعا میخوامش داداشمم بهش گفته بود خانواده من بتو دختربده نیستن دست ازسرخواهرم بردار منم که به شدت وابستش بودم خیلییییی خونوادمو زجردادم گوشیو ازم میگرفتن میزدنم ولی من بازگوشیو ازشون میگرفتمو ارتباط داشتیم رسما روانیش شدم واونم روز به روز بهم میگفت خیانتکارو فحاشیهاش بدترمیشد خیلی لاغر شده بودم بعد که دید خونوادم انقدردارن ازیتم میکنن گفت مادرپدرمو میفرستم خواستگاری(اینم بگم پدرمادرم ازاین میسوختن که من که معدلم ۲۰ بود بخاطر این پسر چهارسال پشت کنکوزموندم)

درکت میکنم خیلی سخته ولی نباید با این قصد باهاش دوست میشدی عزیزم هرچیم باشه ادما احساس دارن بعضیا خیلی سریع باور میکنن و دل میبندن

امیدوارم مشکلتون حل بشه قشنگم❤

خلاصه این خونوادشو فرستاد خواستگاری من ولی خانواده من به شدت مخالف چون خونوادش روستایی بودن وخب سروضع درست حسابی نداشتن ومادرمنم به شدت اهل کلاسو حرف مردم بهشون گفت نه دخترمن داره کنکور میده وپدرم زنگ زد به پدرش گفت حالا که اینطوره خودتونو پسرتون بیاین تا باپسرمن باهم اختلافاتشونو حل کنن بعد پدراین پسراشتباه شنید که فک کرد پدرم میگه پاشین بیاین خاستگاری ویهو دیدیم کلی ادم باحلقه نشونو گل وهمه چیزاومدن

مادرپدرم به شدت حالشون بدشده بود که اینا چرااینکارو کردن توجمع ازمن پرسیدن این پسرو میخای یانه منم گفتم میخامش و بدون رضایت قلبی پدرومادرم وسایلشون خونمون موند بعد هی میومدن میگفتن پس کی عقد کنیم پدرمادرمنم که رضایت نداشتن هی مینداختن عقب مثلا میگفتن بعد ماه رمضون بعد عید بععد محرم ودوسه سال به همین منوال اینارو دوعوندن

این پسرخیلیی خسته شده بود ازکارپدرومادرم که نمیزارن عقد کنیم هروز یه شرط میزاشتن و این عصبیش میکرد وخیلیی فحاشش شده بود خیلی به پدرومادرم جلوم هرچی دهنش میومد میگفت فحشای ناموسیه زشت ولی ولمم نمیکرد تااینکه دوسه روز پیش پدرومادرم بعد سه سال وسایلاشونو فرستادن دم خونشون واین پسررد داد زنگ زد به پدرم خیلییی فحشاش بدیدداد خیای فحشای ناموسی وتهدید کرد وامشبم ماشینمون که بیرون بودرفتیم دیدیم شیشو شکسته ومنی موندم که فوق العاده وابسته این پسرم هنوزم بهم پیام میده که بیافراارکنیم میام ازپدرت معذرت خاهی میکنم من بدون تو میمیرم نمیتونم میگه ۷سال عمرم پات حروم شد ومن موندمو خونواده ای که میگن این پسر بافحشاش و کاراش ذات واقعیشو نشون داد و بدرد تونمیخورد 

ولی من چشمام کلا کوره هرچقدرخاهرم میگه این پسربدردت نمیخورد من همش میگم مقصرماییم وازاونور هزارتا خاطره باهاش دارم حتی رابطه جنسی هزاربار باهم داشتیم ولی اون هیچوقت ازم سیرنشد واقعا عاشقم بود💔

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز