2777
2789
عنوان

مامانایی که بچه هشت ماهه دارین میشه بیاین

| مشاهده متن کامل بحث + 36 بازدید | 35 پست
اصلا بچه ها رو با هم مقایسه نکن به حرف دیگران هم اهمیت نده بچه ات رو جلوی دیگران تحویل بگیر و حسابی بهش برس تازه راه رفتن و حتی حرف زدن هم چندان ربطی به هوش و اینده بچه نداره
خدایا بی نهایت شکر🙏🌹دوست خوبم میشه براحاجتم دعا کنی و یه صلوات مهمونم کنی؟ممنون🥰😘

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 


اتفاقا چند روز پیش همسایمون میگفت پسرش تا 3 سالگی راه نمیرفته و حرف نمیزده. منم تعجب کردم اخه پسرش الان بزرگه و هزار ماشالله تو مدرسه همیشه جزو دانش اموزای برتره.
خدایا فقط تورو دارم، کمکم کن.
این حرف ها چیه میزنی،چکار داری کی چی میگه،بچه ها با هم متفاوت هستند، نباید یه خاطر این چیزا گریه کنی،دختر خواهر شوهرم دو ماه از پسر من کوچیکتره،پسر من چون تپل بود اولش یکم تنبل بود آون فرزتر،مادرشوهرم همش میگفت آون زودتر چهار دست و پا میره پسرت چون تپله تنبله،خیلی ناراحتم میکردن،پسرم چون شیر خشک بیشتر میخوره پدر شوهرم بهش میگفت شیر مادر نخورده،این در خالی بود که دختر خواهر شوهرم و پسر برادر شوهرم هم همزمان شیر خشک میخوردن،من اولش خیلی ناراحت میشدم گریه میکردم ولی بعدش شروع کردم با پسرم تمرین کردن، الان پسرم هفت ماه و نیمه هست هم چهار دست و پا میره هم کنار مبل دست میگیره بلند میشه و چند قدم راه میره،میشینه دست میزنه خودش میگه دست دست،تا باباش رو میبینه شروع میکنه میگه بابا بابا، من خیلی با بچم تمرین میکنم بهشون ثابت کردم درسته بچم یکم تپله ولی این دلیل نیست چیزی یاد نگیره، دختر خواهر شوهرم هم فقط میره رو شکم، به مادرشوهرم ثابت شد پسر من باهوشه،درسته اونا به روی خودشون نمیارن هنوزم به پسرم میگن شیر مادر نخورده ولی من توجه نمیکنم
مثل آن مرداب غمگینی که نیلوفر نداشت......!! حال من بد بود اما هیچ کس باور نداشت....!!خوب میدانم که تنهایی مرا دق می دهد....عشق هم در چنته اش چیزی از این بهتر نداشت....
بهشون بگو شیر خشک خوردن بچه ام یه چیز شخصی و برام مهم نیست که بچه های دیگه چجوری هستن، بگو به نظر خودم که دخترم خیلی هم باهوشه
مثل آن مرداب غمگینی که نیلوفر نداشت......!! حال من بد بود اما هیچ کس باور نداشت....!!خوب میدانم که تنهایی مرا دق می دهد....عشق هم در چنته اش چیزی از این بهتر نداشت....
من خودم احساس کردم بیشتر به پسرم حسودی میکنن، آنقدر پسرم رو پیششون بالا میبرم نه به خاطر اینکه اونا تاییدش کن به خاطر اینکه بچم اعتماد به نفس داشته باشه
مثل آن مرداب غمگینی که نیلوفر نداشت......!! حال من بد بود اما هیچ کس باور نداشت....!!خوب میدانم که تنهایی مرا دق می دهد....عشق هم در چنته اش چیزی از این بهتر نداشت....
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز