حالم خیلیییی بده
نزدیک عروسی بود یک ماه و نیم نامزدم همش مدام بهانه میگرفت و هیچ پولی هم نداشت فقط لز این و اون قرض...
پدرم سالهاست فوت شده مادرمم دو سال پیش فوت شد تنها دلخوشیم نامزدم بود که گفتم میتونم بهش تکیه کنم
برای کارای عروسی و خونه به من میگفت پول فلان چیزو تو بده بعدا بهت میدم پول مبلا رو اینقدرش رو تو بده باقیش رو خودم... مدام غر میزد و کاری از کار پیش نمیبرد سر همین قضیه خانوادههامون که متوجه شدند باهم بحث کردند و بعد از دعوا سه بار خودم رفتم باهاش حرف زدم و بعد از اون ۴ ماهه گذشته حتی یه بار نیومد ببینتم... دلم خیلی شکست...
دارم ازش طلاق میگیرم...
تو رو خدا برای دلم دعا کنید...