یا صاحب زمان ای آقا و مولای ما
جهان در اسارت
شیاطینی است که زنجیر پاره کرده اند
و به جان بشریت افتاده اند ..
انسانیت را با بهای ناچیز دنیا طاق زده اند ..
انگار مسخ شده اند و بر قلب هایشان قفل فراموشی خورده است
زخم های کهنه سر باز کرده اند
چشم های گریان و خیره مانده به در
بلکه مرهمی برسد بر درد های تنهایی
این گذر...
کودکانی بی پناه ،سرگشته
و یا رخت از این ظلمتکده دنیا ، بسته
آه مادران تا عرش خدا رسیده است
قلب ها هزاران تکه شده از هجمه فشارها
زیر وزن سنگین آوارها
صورتی آرام و مظلوم انگار که معصومانه در خواب است
روی دستان پدر
موهای خردسالان سفید شده از مطلقِ این شَر
مولایم عظیم گشت حلقه بلاها و فتنه ها
بیا که چشم مان به در است .