اتفاق خاصی که خب زندگیم از همون دوران کودکی همش با تنش و اضطراب بود بچه طلاق بودم و با وجود مشکلات فراوان بخاطر روحیه بازیگوشی که داشتم خیلی همه چیز و بخودم سخت نمیگرفتم سخت ترین دورانم دوران مدرسه ام بود از اول ابتدایی تا سوم راهنمایی چندین بار بخاطر شغل مادرم ناچار مدرسه مو عوض میکردم که این خیلی تو روحیه ام تاثیر منفی می‌گذاشت تا این که در سن ۱۴ سالگی از خونه فراری شدم و منو بردن بیمارستان مغز و اعصاب اونجا دکتر گفته بود که بیماری دو قطبی دارم و زندگیم وارد فاز جدیدی شد که همش پر از خاطره های تلخ بود برام ولی بهرحال گذشت..
الهی آمین گلم❤️🌱 مطمعنم روزای خوب بالاخره فرا میرسه باید همواره امیدوار باشیم این قانون طبیعته شکرگذاری هم در هرموقعیتی بی نظیره ثمرات مثبت شو میتونیم در زندگی مون شاهد باشیم..
دلم خیلی روشنه گلم مطمعنم مشکلاتمون به زودی حل میشه و دوباره میتونیم همه چیزو از نو بسازیم💫🦋
برات از خدا بهترینارو رو آرزو میکنم بهترینم🌱❤️
برای درمان اختلال دوقطبی خواهرم رفتم پیش دکتر سلیمی خیلی از کارشون راضیم کلینیک دارن با دکترها و مشاورهای کاربلد
من مبتلا به بیماری دو قطبی نوع ۲ ام
💔👀واقعا احساس میکنم مغزم و میخوام درارم زندگی کنم بقییه آدما وقتی مارو نگاه میکنن فقط رفتارا مون و میبینن چون هیچ وقت یه جور نیست همیشه تصمیمات مون تغییر میکنه 👀💔
این دست خودمون نیست
من خودم دلم میخواد تغییر کنه
اما تمیشه
من حتی قرصم میخورم
ولی کاملا هیچ وقت خوب نمیشی!
اگه یه زمانی یکی عاشقت شه
زجرش میدی
خانوادت و زجر میدی
همه ادمای اطرافت با تو نابود میشن
و این دردناک ترین بخش ماجرا است
با این حال همه اصرار دارن زندگی کنیم💔👀
سلام منم دوقطبی دارم و دو بار بستری شدم ، تقریبا ۵ سال پیش برای بار اول بستری شدم ، من نوع ۱ دارم ، الان لیتیم و دپاکین می خورم و کلی اضافه وزن دارم ، اکثر قرصارو دکترا بهم دادن ولی هیچ کدوم به غیر از همین دو تا جواب نمی ده ( مثلا اولانزاپین و پرفنازین )ولی تا حدی می شه با این بیماری کنار اومد ، تو این ۵ سال از شدت افسردگی تقریبا ۳ سالش رو خواب بودم یا حتی بیشتر بعضی روزا ۱۸ ساعت می خوابیدم، و وقتی شیدا می شدم با هیچ قرص خوابی خوابم نمی برد و حتی سوزن هم تاثیری نداشت ( ترانکوپین تنها چیزیه که تو حالت شیدایی اثر می کنه و خواب میاره ولی شدیدا حالمو بد می کنه ) توهمات شدید داشتم که اصلا قابل بیان نیست ، سختیش این جاست که نه من آدمای دیگه رو درک می کنم و نه اونا منو
و برای همین یه جورایی یه دنیای خاص برای خودم ساختم تا بتونم تنها زندگی کنم ، مثلا کتاب و فیلم و موزیک و انیمه و انیمیشن و این چیزا و ارتباط با آدما رو تا حد صفر کاهش دادم
جالبیش اینه که من برعکس بقیه ی دوقطبی ها اصلا از حالت شیدایی خوشم نمیاد ، چون شدیدا توهم زاست و از طرفی دفعه ی اول که شیدایی رو تجربه کردم به حدی لذت بردم ازش که لذتش برام زجرآور شد و عملا از تجربش شدیدا می ترسم !!!
نامزد من گویا اختلال دوقطبی داشته اینو مشاورم بعد از جداییمون گفت باهاش صحبت کرد و متوجه شد ضربه روحی شدیدی بهم زد آبروم رو برد احساسم رو به بازی گرفت بعدم قبل از عروسی یهو بی دلیل تو اوج خوشحالی و شور و عشق کلی بهونه آورد بد و بیراه بهم گفت و یه شبه همه چیو نابود کرد و رفت داغون شدم دختر شادی که همه آرزوشو داشتن حالا افسرده و تنها و غمگین شدم یکسال و خوردی میگذره فراموشش نکردم هنوزم اون روزای قشنگ یادم میاد جگرم آتیش میگیره اما ظلمم کرد که بهم نگفت خانوادش ظلم کردن من باتمام این دل شکستگی ها هنوزم بهش فکر میکنم اما یه بارم تو این مدت خبری ازم نگرفته فقط شما بگین چطور بود که تو اون مدت هیچ علائمی از خودش بروز نداد که بفهمم
یه خانوم دوقطبی هست سوال داشتم
متاسفانه مراقبت و کمک بقیه خیلی مهمه
خانواده من که اصلا درک نمیکنن کمک نمیکنن
کانال تلگرام
https://t.me/patient73326ghavibash00
اینجا جای تویی هست که از بیماری روانی رنج میبری و هر روز با این امید بیدار میشی که تالت بهتر باشه...نگران نباش!
ما اینجا با هم هستیم💛
به جمع خانوادگی ما بپیوندید
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
22 ثانیه پیش
23 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز