2777
2789

سالی یکبار باید بزنیم واکسن 

از لحاظ شیوع بدتره 

ولی ب سختی دلتا نیس

•من یه قوی سیاه رنگم که از ترس گوشه گیر شدن،از شب به روز فرار میکنه زیر طلوع آفتاب می ایسته و مشغول خود نمایی میشه... اما همین که آفتاب ذره ای بالاتر میاد،از ترس نمایان شدنش،دوباره به دریاچه ای پناه میبره که توی تاریکی ها ساخته شده~🫂💔

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

باز موجش شروع شد؟

سه تا شناسایی کردن تو ایران

•من یه قوی سیاه رنگم که از ترس گوشه گیر شدن،از شب به روز فرار میکنه زیر طلوع آفتاب می ایسته و مشغول خود نمایی میشه... اما همین که آفتاب ذره ای بالاتر میاد،از ترس نمایان شدنش،دوباره به دریاچه ای پناه میبره که توی تاریکی ها ساخته شده~🫂💔

موج هشتمِ

واگیری فوری و بیشتر از قبل داره اما شنیدم میگن کشندگیش کمتره 

ﻣﻦ ﺷﺎﯾﺴﺘﮕﯽ ﻟﺬﺕ ﺑﺮﺩﻥ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ و طبیعت ﺭا دارم💚ﻫﺮﭼﻪ میخواهم میﻃﻠﺒﻢ ﻭ ﺑﺎ ﺷﺎﺩﯼ آن را ﻣﯽﭘﺬﯾﺮﻡ🧚🏻‍♀️

لا اله الا الله

الان یچیزی میگم 

👈👈👈👈👈👈👈👈پاییز خر است👉👉👉👉👉 مادرم یاعلی گفتو،مرا زاد😊نماد حلال زادگی عشق علی و اولادش🤫🤫                         👈👈🙆🙋عضوکمپین مبارزه با کلمات تهوع آورِ😷:شوشو(شوهر)😧آخایی  سِز(سزارین)   آقایی😈عجقم(عشقم)🙊رل🤑🤑😷عجیجم(عزیزم)😒پشمل(پسر)😶آز(آزمایش)😐پری😕کراش😩😷😷تودلی  کنجد😱دوزپسر😟خودم پز  به ما چه،به توچه من توام یا تو منی😶اسی(استارتر)😕باکِل(باکلاس)😧😧اِستا(استامینوفن)😷😧😬😦بِِز(بذار)👉👉😦😦فاصله اجتماعی😕😐میحرفونم😱😱😱پروتکل های بهداشتی😡😬کیوت😧پارتنر🐒پسمل😤دخمل😐😕کادر درمان بیمارستانِ .... ازتون متنفرم،بچه م هیچ گناهی نداشت با سهل انگاری کشتینش😓😓😓

شایعه هست   اما باید دز پنجم رو بزنیم دیگه

نه بابا شبکه خبر گفت

سه تا شناسایی کردن 

از زیر شاخه های اومیکرونه

•من یه قوی سیاه رنگم که از ترس گوشه گیر شدن،از شب به روز فرار میکنه زیر طلوع آفتاب می ایسته و مشغول خود نمایی میشه... اما همین که آفتاب ذره ای بالاتر میاد،از ترس نمایان شدنش،دوباره به دریاچه ای پناه میبره که توی تاریکی ها ساخته شده~🫂💔

اره برید دوز هزارم واکسنو بزنید... این داستان تا ابد ادامه داره

چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل هفده  سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ...زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ...بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم❤
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792