سلام همراه عزيز ✋🏻
ممنون از اينكه مارا انتخاب كرديد
عذر خواهي ميكنم به علت كسالت در پاسخدهي تاخير پيش آمد🙏🏻
چگونه با هم آشنا شديد و ازدواج كرديد؟
روابط شما چگونه است ؟آيا روابط تان صميمي است ؟چقدر با هم صحبت ميكنيد ؟كيفيت روابط عاطفي و جنسي شما چگونه است ؟آيا به همسرتان علاقه داريد ؟به نظر شما ايشون ار زندگي با شما راضي هستند ؟علت رفتارهاي همسرتان چيست ؟چقدر همسرتان را ميشناسيد؟براي حل اين مسئله اقدامي كرديد؟منظور شما از اين سوال چيست كه آيا صحبتهاي مادر همسرتان ارزش حقوقي دارد يا خير ؟به فكر شكايت از ايشون هستيد ؟
بعد از پاسخگويي در خدمتتان هستم🌷🙏🏻
سلام همراه عزيز
ممنون از پاسخ شما
دوست عزيز متاسفانه گاهی وجود بزرگترها و نزديكی آنها به جای پيوستگی باعث جدايی و اختلاف بين زوج ها ميشود .سعی كنيد با همسرتان ارتباط صميمی تری داشته باشيد تا او شما را محرم بداند و احساس نزديكی بيشتری با شما بكند ،با او صحبت كنيد تا او نيز تشويق شود حرف هايش را به شما بزند .
رابطه خود را با مادر همسرتان بازنگری كنيد. ارتباط خود را با خانواده همسرتان خوب وبه آن ها محبت كنيد و آنها را مانند خانواده خود بدانيد. اگر با مادر همسرتان مسئله داريد ،همسرتان را وارد مشكلات نكنيد و مشكلات خانواده اش را جدا از او بدانيد. نزد همسرتان از خانواده اش گله ، شكايت ،و بدگويی نكنيد .درست است كه شرايط سخت است اما از خودتان بردبای نشان دهيد .چون گله ،انتقاد و شكايت زياد باعث تخريب رابطه با همسرتان ميشود و اثر بخش نخواهد بود.
سعی كنيد هيچ گاه به طور مستقيم به دليل اين مسائل از همسرتان انتقاد نكنيد .چون به طور معمول انسان ها دو برابر انتقاد مستقيم احساس حقارت ميكنند و موضع دفاعی به خود ميگيرند و به جای اين كه مسئله را حل كنند ،در صدد دفاع از خود بر می آيند .هميشه احساس خود را از رويدادها و حوادث زندگی بيان كنيد ،زيرا با بيان احساس تنها حس همدردی و مشاركت در حل مشكل را از او خواسته ايد.
بهتر است حل مشكل به شكل بهتر و يادگيری برخی مهارتها كه به ارتقای زندگی تان كمک ميكند از مشاوره حضوری كمک بگيريد .
شاد و موفق باشيد 🌷🙏🏻
سلام ازدواج ما کاملا سنتی بود. شوهرم مرد خوبیه اما تک پسر هست و بشدت وابسته به مادرش و مادرش هم بشدت زن با سیاست و دورویی هست احساس میکنم همیشه فکر میکنه که با من میخوام پسرش رو ازش بگیرم همیشه عمدا احساسات شوهرم رو برانگیخته میکنه که من اگر پیر بشم با من چه رفتاری میکنی یا چون یکی از دستای پدرشوهرم از بچگی فلج بوده مدام این موضوع رو تو مغز شوهرم کرده که بابات توانایی انجام خیلی کارا رو نداره در حالیکه اصلا اینطور نیست و هم به لحاظ مالی هم از نظر انجام خیلی کارها پدرشوهرم حتا از خیلی از آدمای سالم هم جلوتره.روابط عاطفی من و شوهرم خیلی خوب بود اما بمرور داره کمرنگ میشه دلیلشم اینه که ما طبقه بالای پدرشوهرم هستیم و کوچکترین کارهای ما از نظر مادرش پنهون نمیمونه مثلا تو دوره عقد یکبار بجای من ظرف شست همون موقع مادرش گفت مگه مردها هم ظرف میشورن و دیگه بعد از اون شوهرم نه ظرف شست نه هیچ کمکی به من کرد.شوهرم وقتی از سرکار میادحتما اولش میره پایین یکساعتی اونجا هست بعد میاد بالا بلافاصله غذاشو میخوره یا میخوابه یا دوباره میره بیرون شبم همینه و صبحم با عجله از خونه میره اما میره پایین و تقریبا نیم ساعت بعد میره سرکار.خیلی کم هم اهل حرف زدنه و روابطمون جوری نیست که هیچ کدوم از مسایلش رو به من بگه وقتی هم که بهش میگم میگه مسایل بیرون رو با خونه نمیخوام قاطی کنم.از نظر جنسی اون مشکلی نداره و خیلی گرمه اما من وقتی این رفتارا رو میبینم ذره ای تمایل ندارم و همش دوست دارم زود تموم شه.در کل من چندان از کیفیت زندگیم راضی نبستم اما سعی کردم برای اون کم نذارم ولی مادرش به کوچکترین کارهای من ایراد میگیره مثلا چرا زنت ظرفا رو نشسته و از خونه رفته بیرون یا خیلی چیزای دیگه که باعث شده بمرور منو از چشم شوهرم بندازه و خودش رو خوب کنه. مادرش از خونواده بینهایت فقیری بوده و الان به وضع خوبی رسیده توی مکالماتش شنیدم که میگفت زنت میخواد جیبت رو خالی کنه یا پول بهش نده که شوهرمم انجام میده این حرفا رو به برادرهای خودشم میزنه و اونام خسیس اند همه. من شوهرم رو با رفتارای اصلی خودش دوست دارم ولی متاسفانه مامانش توی همه چیز ریز و درشت دخالت میکنه حتی شوری غذایی که من جلو شوهرم گذاشتم!!!!همسرم خیییلی وابسته و بحرف مادرش هست یه دلیلش تک پسر بودنشه و فرزند اول بودنش یه دلیلشم دست باباش و رفتارای مامانش و من موندم که با همچین مردی چیکار کنم؟!قسمت حقوقی رو پرسیدم و فهمیدم جوابش رو اما راه کم کردن وابستگیش رو نمیدونم. ممنون از اینکه وقت گذاشتید