سلام همراه عزيز ✋🏻
ممنون از اينكه مارا انتخاب كرديد
طلاق و جدايی تجربه دردناكی است كه تاثيرات متعددی در زندگی افراد دارد.شرايط سختی را پشت سر گذرانده ايد .متوجه ام حال خوبی نداريد .
دوست عزيز سوال شما بسيار كلی است
اينكه چه مدت است طلاق گرفته ايد ؟علت جدايی چيست ؟چه زمانی وارد رابطه جديدی شديد؟به چه دليل رابطه بهم خورد ؟به چه دليل با خانواده خود زندگی نميكنيد ؟مشخص نيست .
اما برای رهايی از اين حال سعی كنيد ورزش را جزء ضروری ترين فعاليت های خود قرار دهيد و حداقل روزی ٣٠ دقيقه راه برويد .ورزش با كاهش استرس و افزايش شادابی موجب احساس بهتر و رضايت از وضعيت زندگی و مشكلاتتان ميشود .
بهترين كار در اين زمان نوشتن است .كافی است هر چه در ذهن داريد بدون هيچ گونه انتخابی روی كاغذ بياوريد و هيچ چيزي را جا نيندازيد .بايد كاملا بدون سانسور و صادقانه بنويسيد تا ذهن كاملا تخليه شود .بعد وفتی ذهن كاملا خالی شد ،كاغذها رو دور بيندازيد
خودتان را ببخشيد و سپس ديگران را ببخشيد و تمام تلاشتان را بكنيد تا از اين وضعيت گذر كنيد.بهتر است رابطه جديدی را آغاز نكنيد ،كمی صبر كنيد تا خودتان را پيدا كنيد .
توصيه ميكنم حتما از مشاوره حضوری كمک بگيريد.
شاد و موفق باشيد 🙏🏻🌷
سلام همراه عزيز
متوجه ام و شرايطتان را كاملا درک ميكنم .
دوست عزيز برای شروع بايد از شناخت خودتان شروع كنيد. بدانيد كه هميشه يک طرف ارتباط خودمان هستيم ، بايد كمی به فكر اصلاح رفتارهای خودمان باشيم بعد از ديگران توقع داشته باشيم . در همه تعارض ها معمولا دو طرف رابطه سهم دارند ، پس بهتر است سهم خود را در ايجاد تعارض بشناسيد و در صدد كم كردن آن باشيد. از خودتان بپرسيد سهم من در به وجود آمدن اين شرايط چيست؟ اگر ميخواهيد ارتباط خوبی داشته باشيد بايد از شناخت خودتان شروع كنيد . شناخت ما از خودمان ميتواند نقاط ضعف و قدرت مان را نشان دهد تا درصدد برطرف كردن اين نقاط ضعف باشيم .
توصيه ميكنم حتما از مشاوره حضوری كمک بگيريد ،تا به نتيجه بهتری برسيد.
شاد و موفق باشيد🙏🏻🌷
با سلام 4 ساله طلاق گرفتم بخاطر اعتیاد شوهرم 19 سالم بود که جدا شدم و الان 23 سال دارم، یکسال بعد از طلاقم وارد رابطه جدید شدم ایشون قول ازدواج دادن بهم خیلی سعی میکردم باهام رابطه داشته باشن و منم دوستی رو قطع کردم و گفتم اگر تصمیمتون جدیه بهتره خانواده ها رو درجریان بزاریم حالا هر روز زنگ میزنه گریه میکنه که من بدون تو نمیتونم و باید چند ماهی به من فرصت بدی من هم دیگه پاسخگوشون نیستم، اینکه چرا با خانوادم زندگی نمیکنم، پدرم رو از بچگی از دست دادم و مادرم میگفت اگر طلاق بگیری باید به سال نکشیده ازدواج کنی وگرنه اینجا جایی نداری و من تصمیم گرفتم رو پای خودم بایستم خانم دکتر الان دیگه از همه چی خسته شدم از تنهایی از نبود خانواده نبود هم صحبت تو این جامعه باهرکسی هم آشنا شدم یجور میخواست سواستفاده کنه ازم تصمیم گرفتم با آدم جدیدی آشنا نشم که بیشتر دلمو بسوزونن من وقتم کاملا آزاده و نمیدونم چیکار کنم حس و حال خوبی ندارم دوست دارم بشینم توخونه فقط گریه کنم ماه تا ماه هیچکدوم از اعضای خانوادمو نمیبینم خواهرامم هروقت کارداشته باشن باهام تماس میگیرن و اما برادرانم چون یک تایمی از زندگیم من آرایش غلیظ میکردم بیرون میرفتم اونا هم رهایم کردن یعنی من انقدر گناهکارم که به این راحتی قیدمو میزنن؟درضمن 1 ماهی میشه که بامادرمم رفت و آمد ندارم رفته بودم مادرمو ببینم که برادرم اومد اونجا و مادرم به من گفت برو تو حموم تا برادرت بره با وجود همه مشکلاتی که برام درست کردن اینو دیگه نتونستم تحمل کنم وبا گریه از خونشون اومدم بیرون حتی یه زنگم بهم نزده به خواهرم گفته بزار تنها بمونه قدر بدونه اصلا مگه جایی هم دارن تو زندگی من سالی یکبارم به زور میومد خونم فراموش کردم بگم که ازدواجمم به اجبار بوده