2794

ترس پسر شش ساله

30 بازدید 1 تبادل تجربه

سلام خداقوت پسرم پیش دبستانه،تا حدود چند ماه پیش خیلی به خرید کردن از سر کوچه علاقه داشت می رفت تو حیاط و به مرغ ها غذا میداد و با ذوق در رو برای افراد باز می کرد ولی متأسفانه بعد از وقوع چند اتفاق،الان حتی یک لحظه حاضر نیست خونه تنها بمونه،حتی با برادر بزرگترش که دوازده سالشه هم اصلا نمی مونه و دائما گریه می کنه.عجیب تر از همه اینه که وقتی با من تو خونه هست اجازه نمی ده برم دراز بکشم، همش میگه می ترسم بخوابی. بچه ای که مدت ها با اسباب بازیهاش تو اتاق بازی می کرد و یا نقاشی می کشید و من می خوابیدم الان از ترس، بی ادبیه وقتی تنها هستیم اجازه دستشویی رفتن هم به من نمیده و اینقدر گریه می کنه که به هق هق می افته.یکی از اتفاقاتی که گفتم افتاده تنها گذاشتن طولانی خودش به همراه برادرش تو ماشین بود زمانی که پدرش به خرید رفته بود و کارش طول کشید و شب شد. دومین اتفاق که به تازگی رخ داده ورود یک سگ قلاده دار به حیاط منزل و زخمی کردن یکی از مرغ ها بود و به شدت باعث ترسش شده و دائم میگه الان سگه میاد بالا، اون قضیه دختر ده ساله در پارک لواسان هم که سگ زخمیش کرد خیلی روش اثر گذاشته. با اینکه پدرش فنس حیاط رو تعمیر کرده و به صاحب سگ هشدار داده که دیگه آزادش نزاره و در خونه رو هم قفل می کنیم ولی شب ها هم موقع خواب گریه می کنه که من خوابم نمی بره و نیمه شب بیدار میشه و به اتاق ما میاد در حالی که قبلا با برادرش تو اتاق خودشون می خوابیدند و با ما کاری نداشت.با توجه به اینکه من باردارم و به استراحت روزانه احتیاج دارم ولی اصلا اجازه نمیده و میگه صبح ها که من مهد هستم شما بخواب و من خیلی نگرانم و متأسفانه امروز عصر از کوره در رفتم و به خلاف میل باطنیم حسابی باهاش دعوا کردم و خودم هم از دستش کلی گریه کردم. واقعا نمی دونم باید چکار کنم.حتی نمی دونم این مشکل رو باید با کی در میون بگذارم؟یعنی درمان دارویی داره یا باید رفتار درمانی  بشه؟ لطفا کمکم کنید.سپاسگزارم.

اطلاعات تکمیلی

سن 33سال جنسیت زن شغل تدریس وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام و وقت بخیر خدمت شما مادر عزیز
اتفاقاتی که ذکر کردید هریک به تنهایی میتونه باعث ترس و نگرانی در کودکان بشه مخصوصا ترس از حیوانات که اگر درمان نشه تا بزرگسالی هم به همین شدت ادامه پیدا میکنه ، اینکه کودک شما پیش از این مستقل بودند و شجاع نقطه قوت ایشون بوده اما اینکه در حال حاضر با دلایل منطقی دچار احساس عدم امنیت شده اند دلیل بر ضعف ایشون نیست و باید مراقبت لازم رو داشته باشید که به مرور این احساس امنیت به کودک برگرده. به هیچ وجه کودک رو سرزنش نکنید ، با برادرش یا دیگران مقایسه نکنید و نگید این که ترس نداره ، بگید میفهمم میترسی اما من کنارت هستم بیا سعی کنیم ترسمونو شکست بدیم تو قوی تر از این حرفایی ، برای مواجهه شدن با سگ بهتره بعد از گذشت مدت کوتاهی امکان قرار گرفتن در کنار یک توله سگ یا سگ کوچک که رام و آرام هست رو برای بچه فراهم کنید و بگید ببین چقدر دوست داشتنی دوست داره باهات بازی کنه تا به مرور خاطره ی حمله سگ قبلی جایگزین بشه البته این کار را با اجبار انجام ندهید اما برای چندین بار این موقعیت را ایجاد کنید، همچنین برای استراحت خودتان یک سرگرمی جدید با هدف درمان ترس از طریق کتاب داستان شروع کنید، ظهرها قبل از خواب کتاب داستانهایی که مربوط به سگ مهربان یا حیوانات هستند و محتوای غیر خشن دارند تهیه کنید و به پسرتان بگویید بیا میخوام برای تو و نینی جدیدمون کتاب بخونم کنار هم بخوابیم یا کنار هم استراحت کنیم سپس سعی نکنید کودک را از خودتان دور کنید و با وعده خوراکی خوشمزه بعد از خواب ظهر که میتواند بستنی یا خوراکی مفید مورد علاقه کودک باشد او را در خوابیدن کنار شما یا اجازه دادن برای استراحت شما تشویق کنید. به یاد داشته باشید هر رفتار مثبتی که فرزندتان از خودش نشان داد او را تشویق کنید
به یاد داشته باشید که کار پدر صحیح نبوده و بچه ها بدون اطلاع از اینکه شما برای چه کاری و برای چه مدتی قرار است از آنها دور شوید اصلا نباید تنها بمانند خیلی از بچه ها در این سنین تصور میکنند که پدر و مادرشان میمیرند، گم میشوند یا تنها میمانند بنابراین لازمه که حتما به درستی برای آنها توضیح دهید که حتما برمیگردید و اینکه آیا دوست دارد تنها بماند یا خیر؟
به طور کلی گذر از این مرحله تنها با محبت کردن بیشتر به بچه و وقت گذراندن با او،درک کردن ترسهایش و وارد نکردن فشار برای انجام کارهای تنهایی است.
موفق باشید

تجربه شما

login captcha

از راهنمایی شما بی نهایت سپاسگزارم.