2794

مشکلات با پسر همسرم

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 203 بازدید

سلام خسته نباشید... من با مردی ازدواج کردم که شناخت قبلی داشتم فامیل نبودیم ولی می شناختیم این آقا قبلا زن داشت و طلاق گرفتن قبل از من.۳ سال میشه که باهاشون ازدواج کردم. همسرم پسرش ۵ سالش بود. الان ۷ سالشه خلاصه این پسر اصلا مادرش رو دوست نداره از همون اولش نه اون میاد پیشش نه این میره و دربارش حرف میزنه و نمیخوادش. من از وقتی با شوهرم ازدواج کردم با هم خیلی خوب هستیم و در اوج خوشبختی هی پسرش وقتی پدرش میره سرکار خیلی مودب و حرف گوش کن هست وقتی پدرش از سرکار برمیگرده. پسرش میاد تو گوشم محکم داد و جیغ میکشه و من ۵ ماهه زایمان کردم میاد دخترمو محکم پاهاشو میگیره میزنه زمین یا روش میخوابه و اینکه یا محکم بوسش میکنه که بچه به  گریه در حد غش کردن می اوفته. وقتی باباشو می بینه میاد لگد میزنه بهم و یا بعضی وقتا میگه چندش و میره وسایلای خونه رو بهم میریزه و میخوره میریزه به عمد. حتی وقتی باردار بودم جلوی باباش لگد میزد پشت سر هم محکم تو کمرم ولی شوهرم هیچی بهش نمیگه حتی نمیگه (نکن) ولی من تا بگم نکن باهام دعوا راه میندازه.‌‌ هر دفعه پسرش میگه فلانی اذیتم میکنه و منو با خودت ببر. و دیشب رو بچم خوابیده بود و محکم بوسش کرد و دخترم خیلی گریه کرد بهش گفتم نکن. باباش تو حیاط بود بد اومد تو صورتم داد زد میکنم دوست دارم منم همینجوری دستمو بردم که انگار میخوام بزنم ولی نزدم اصلا بخدا اصلا نخورد بهش بعد گریه کرد داد زد رفت پیش باباش و گفت من اذیتش میکنم و میزنمش باباشم از دیشب باهام قهره گفت چرا زدیش گفتم بخدا نزدم دیگه سنگین شده همیشه میگه منو میزنه شوهرم هم اون دفعه زد تو گوشم یک بار دیگه هم زد محکم تو سرم.با اینکه من درسای پسرشو حمومشو همه کاراش با منه بخدا قسم خونمون همیشه کثیف میکنه پسرش و خوراکی میخوره به عمد میریزه زمین با اینکه سطل زباله داریم اسباب بازی الکی میریزه ولی بازی نمیکنه فرش و جمع میکنه دکور و برمیداره. اون دفعه پرید رو بچم ولی شوهرم چیزی نگفت خیلی دلم گرفته هیچ جا هم نمیرم همش با خودش والا شوهرم اصلا هرچی میگم بگیریم میگه ندارم حتی یک شلوار یا جواب همش لباسام پارست حتی طلا هم برام نگرفته حلقه هم ندارم برعکس اون زنش دستش پر از طلا بود همش تیپ حتی بچم لباسش ماله همون نوزادیه بخدا براش تنگ شده ولی نمیخره بجاش پسرش اسباب بازی بخواد ۴۰تومن اون دفعه خرید واسش منم خستم دلم گرفته همیشه قهر میکردیم من همش منت میکشیدم ولی بازم باهام حرف نمیزد الان اصلا حرف منو گوش نمیکنه پسرشو بیشتر باور داره هی خدا دلم پوکید اگه اینارو نمیگفتم میمردم راهنماییم کنید؟ 

پاسخ مشاور

مشاور خانواده

دوست عزیز سلام، ممنون از اینکه به ما اعتماد کردید و مساله تون رو مطرح کردید. سعی کنید ارتباطتون رو با پسر همسرتون نزدیک تر کنید و بهش محبت بیشتری بکنید با این کار اعتماد همسرتون رو نسبت به رابطه ی شما و پسرش بیشتر جلب میکنید و از طرفی هم با محبت کردن بیشتر، پسر ایشون متوجه میشه که شما بین فرزند تازه به دنیا اومده خودتون و اون فرق نمیگذارید و کمتر نسبت به خواهر کوچکترش حسادت میکنه در نتیجه رابطه همسرتون و رابطه پسر ایشون با شما بهتر میشه. پسر این آقا ( که در حال حاضر فرزند شما هم حساب میشه ) طلاق رو تجربه کرده و بعضی از رفتارهاش به دلیل نیاز به دوست داشته شدن از سمت شخصیه که میترسه مثل مادر واقعی خودش رهاش کنه، پس بهش این اطمینان رو بدید که دوستش دارید، بهش بگید ما همه یه خانواده ایم و باید همدیگر رو خوشحال کنیم و ازش بخواهید که مواظب خواهر کوچولوش باشه. مطمن باشید از محبت کردن پشیمون نمیشید. موفق باشید

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha