3ساله ازدواج کردم از اول که اومدن خواستگاری گفتن بعد از یک سال برات خونه میگیریم ولی بنا به دلایلی قرض بالا آوردن خونشون فروختن الان نشستیم تو خونه اجاره ای با خانواده پدریش تو یک اتاق.
کار شوهرم تو مغازست کلی بدهی بانکی داره هر چی درمیاره میده بدهی فوقش 20.30 تومن ماهی بهم میده وسایل اولیه خونه برام هیچی نگرفت فقط همون اول ازدواج تلویزیون و کولر..
از صبح که میره مغازه تا شب پیداش نمیشه همش بیرونه تو خونه بند نمیشه خیلی کم تفریحات دو نفره داریم یا کلا نداریم..خلاصه چند بار پدر مادرش جلوی من تحقیرش کردن سرش داد زدن فحشش دادن گفتن جدا بشید راحتمون کنید پریشب تو گوشیش بهم نشون داد پدرش بهش پیام داده میام بساط منقلتو به زنت میگم که تو گردنم نمونه.گفتم این یعنی چی گفت نمیدونم برو از خودش بپرس..شک کردم. من تاحالا تو دعواهاشون دخالت نکردم ولی بسیار ناراحت شدم..دیشب اومدم خونه پدرم دیگه خسته شدم. گفتم برام خونه میگیری با وسایل و حقوق ماهانه یا خرجی روزانه بده میدونید چی گفت من نمیتونم پدر مادرم تنها بزارم جدا بشم اگه میخوای تو همون اتاق فقط غذامون جدا کنیم.خرجی هم ماهی 200 بهت میدم بابام بهش گفت برو هر وقت بندنافت از پدرت جدا شد بیا دنبال زنت اونم پررو گفت باشه بلند شد خداحافظی کرد رفت مامانش بهم حسودی میکنه با اینکه دوست نداره قهر کنم ولی وقتی ببینن پسرشون بهم اهمیت میده یا جیزی برام میخره بهش میگن زن ذلیل اونم دیگه هیچ کاری برام نمیکنه. صبح مادرش زنگ زد گفت خوبی چه خبر دیشب نیومدی گفتم هیچی سلامتی خبری نیست اونم خداحافظی کرد قطع کرد با اینکه حتما شوهرم همه چی رو بهشون گفته ولی این خونسردیشون نمیدونم برای چیه خواهش میکنم راهنماییم کنید
سلام دوست گرامی
به نظر میرسه نیازهای شما در این رابطه تامین نمیشه
به هر حال شمایید که تصمیمم می گیرد برای ادامه این رابطه اگر تمایل داریدتغییری در شرایط خودتون ایجاد. کنید به صورت حضوری به یک روانشناس مراجعه کنید.
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید