2794

وابستگی شوهرم به مادرش

91 بازدید 1 تبادل تجربه

سلام.  من الان نزدیک چهار ساله که ازدواج کردم و هنوز قسمت نشده که صاحب بچه بشیم و توی این ۴ سال هرگونه بدی و بی حرمتی که فکر کنید از جانب خانواده شوهرم به من شده همه جوره تو زندگیمون سرک می‌کشند جایی می خواهیم بریم باید ازشون اجازه بگیریم چیزی می خواهیم بخریم باید مشورت کنیم جوری شده که حتی شوهرم کلیدهای خونه درست کرده داده به مادرش شوهرم خیلی وابسته به مادرشه با  تمام بدیهای که مادرش به ما کرده خانواده شوهرم بیشتر پسرشان قبول دارند منو قبول ندارند از عید نوروز تا الان باهاشون قطع رابطه کردیم البته یعنی فقط من اما همچنان شوهرم با خانواده اش در ارتباط هستند هم تلفنی هم حضوری هر چی هم بهش میگم بابا چشماتو باز کن ببین چقدر بهمون بدی کردند چقدر حرمتمو شکوندم ولی باز متوجه نمیشه بازم به من میگه تو مقصری با اینکه خدا شاهد من تا الان کوچکترین بی حرمتی به خانواده شوهرم نکردم یا جوابشونو بدم هر چقدر هم که فکرشو کنید من به اینا خوبی کردم از همه لحاظ براشون گذاشتم شدم برداشتم همیشه کمک حالشون بودم تو هر شرایطی کنارشون بودم ولی اصلا به چشمشون نمیاد اصلا این خانواده از من خوششون نمیاد چند وقت پیش عقد دخترشون بود که تک دخترم هست حتی نکردن به من یه پیام خشک و خالی بدن پدر شوهرم زنگ زد به شوهرم با تهدید شوهرم تنهایی کشوند مراسم عقد خواهرش بهش گفت حق نداری دست زن تو بگیری بیای تنها میای آخه به نظر شما این هم میشه خانواده شوهر امروز شوهرم در میاد میگه که بیا بریم به خانوادم سر بزنیم یعنی میخواد در هر شرایطی من و خواهرمو کوچیک کنه جلوی خانواده اش منم در اومدم بهش گفتم وقتی که برای عقد دخترش قابل ندونستن بهم پیام بدن پدرت در میاد میگه بدون زنت بیا  من چطوری برم اونجا چی بگم. بگم دستتون درد نکنه بابت این همه بدی هایی که کردین شوهر من چپ میره راست میاد به من میگه تو مقصری تو مقصری خانواده من بی گناهه اونا کاری نکردن اونا اشتباهی نکردن مقصر اصلی توی حرصم میگیره با این که نه بی حرمتی کردم نه بی ادبی کردم نه حاضر جوابی کردم به من میگه تو مقصری الان تنها دغدغه زندگیم همینه نمیدونم چیکار کنم شوهرم اذیتم میکنه وابسته به مادرش از این ور هر کاری که من خوبی می کنم به چشمش نمیاد میگه خانوادم خوبم خانواده ما هم ولی خودتو خانواده هیچ ارزشی ندارین نمیدونم واقعا چیکار کنم بدجور گیر افتادم نمیدونم راه درست چیه کسی هم نیست که راهنماییم کنه عزیزم خواهش می کنم راه درست پیش پام بذارید یه راهنمایی کنید که هم بتونم شوهرم رو راضی نگه دارم هم پای خانواده شوهرم چیده بشه خواهش میکنم کمکم کنید


اطلاعات تکمیلی

سن ۲۱ جنسیت زن شغل خانه دار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام خانم عزیز بی شک نمی توان اسم هر نوع وابستگی را اختلال شخصیتی گذاشت. اما لازم است گفته شود که اختلال شخصیت وابسته، به فردی اطلاق می شود که توانایی تحمل تنهایی را ندارد، از طرد شدن واهمه دارد، در تمام امور زندگی نیازمند کمک گرفتن از دیگران است. قادر نیست تصمیم های هرچند کوچک را به تنهایی اتخاذ کند، در روابط خود مرزی ندارد. حالا که متوجه این ضعف شخصیتی در همسرتان شده اید، بهتر است به جای گارد گرفتن در مقابل مادر و سایر اعضای خانواده همسر، از در دوستی وارد شوید. اگر مهر و محبت خالصانه ای نسبت به خانواده همسرتان نشان دهید، بی شک آن ها شما را راحت تر در حلقه عاطفی خود خواهند پذیرفت، به جای جنگیدن و مدام غرزدن و تلاش برای کم کردن این رابطه ی مادر و فرزندی، بهتر است به مادر همسرتان نزدیک شوید، گاهی لازم است از نفوذ او روی فرزندش برای پیش برد هدف های خود استفاده کنید. همسرتان را برای کارهایش متهم نکنید، سعی کنید با محبت های بی دریغ و خالصانه خود، خلأ عاطفی شخصیت همسرتان را پر کنید؛ تا او شما را محرم خود بداند و کم کم شما را جایگزینی برای خانواده اش به شمار بیاورد. موفق باشید.

تجربه شما

login captcha

آخه خیلی تلاش کردم باهاشون خوب باشم کارایی براشون انجام دادم و خوبی هایی که درحقشون کردم تا به حال کسی بهشون نکرده بود ولی باز به چشمشون نیومد هر موقع بحث و دعوا میشه اسم منو میکشن وسط با این که اصلا من دخالتی نمیکنم هرچی میشه از چشم من میبینن بخدا اونقدر بهشون خوبی و محبت کردم انقدر از راه های مختلف محبت وارد شدم ولی فایده نداشته دوباره بعد از چندوقت دعوا درست میکردن و من الکی الکی مقصر میشدم

@sanazi76

همسرتان را متوجه این موضوع کنید که دخالت های خانواده اش سبب بروز اختلاف و فاصله بین شما شده است، به آرامی و با احترام با او صحبت کنید، شما یک زوج هستید پس او را متقاعد کنید؛ به او بگویید پدر و مادرش مشاورهای خوبی هستند و شما می توانید از آن ها راهنمایی بگیرید اما در نهایت باید با هم فکری یکدیگر تصمیم نهایی را بگیرید. در زمان گفتگو با همسرتان پیش داوری نکنید؛ به مواردی که اتفاق افتاده و به صورت تجربی پیش آمده اشاره کنید و روی موارد موجود اظهار نظر کنید. برای او مثال بزنید که با توصیه های خانواده اش چه نتایج تلخ و غم انگیزی برایتان حاصل شده است و اگر دخالت خانواده او نبود این مشکلات پیش نمی آمد. او را متهم نکنید و تنها آثار کارش را به او گوشزد کنید. با همسرتان ارتباط صمیمی تری داشته باشید تا او شما را محرم بداند و احساس نزدیکی بیشتری با شما بکند. با او صحبت کنید تا او نیز تشویق بشود حرف هایش را به شما بزند. باید در درجه اول با هم به یک تفاهم اولیه برسید. تفاهم را به صورت گفتاری و بعد در عمل ایجاد کنید. با موارد کوچک شروع کنید و استقلال خود را به خانواده نشان دهید. با استقلال حاصل شده رابطه شما نیز محکم تر خواهد شد. حرف هایی را که با هم زده اید در عمل پیاده کنید. با هوشیاری برنامه ریزی کنید. برای مثال زمانی که یکی از اعضای خانواده همسرتان در کاری مداخله کرد بگویید: (حتما به این موضوع نیز فکر می کنیم) . به این ترتیب خانواده او نیز از شما دلگیر نخواهند شد. خانواده ها با دیدن خوشبختی و سعادتمندی شما شکایتی نخواهند داشت. در این حالت عزت نفس، رشد و استقلال در شما و همسرتان تثبیت می شود. موفق باشید.