سلام خانم عزیز بی شک نمی توان اسم هر نوع وابستگی را اختلال شخصیتی گذاشت. اما لازم است گفته شود که اختلال شخصیت وابسته، به فردی اطلاق می شود که توانایی تحمل تنهایی را ندارد، از طرد شدن واهمه دارد، در تمام امور زندگی نیازمند کمک گرفتن از دیگران است. قادر نیست تصمیم های هرچند کوچک را به تنهایی اتخاذ کند، در روابط خود مرزی ندارد. حالا که متوجه این ضعف شخصیتی در همسرتان شده اید، بهتر است به جای گارد گرفتن در مقابل مادر و سایر اعضای خانواده همسر، از در دوستی وارد شوید. اگر مهر و محبت خالصانه ای نسبت به خانواده همسرتان نشان دهید، بی شک آن ها شما را راحت تر در حلقه عاطفی خود خواهند پذیرفت، به جای جنگیدن و مدام غرزدن و تلاش برای کم کردن این رابطه ی مادر و فرزندی، بهتر است به مادر همسرتان نزدیک شوید، گاهی لازم است از نفوذ او روی فرزندش برای پیش برد هدف های خود استفاده کنید. همسرتان را برای کارهایش متهم نکنید، سعی کنید با محبت های بی دریغ و خالصانه خود، خلأ عاطفی شخصیت همسرتان را پر کنید؛ تا او شما را محرم خود بداند و کم کم شما را جایگزینی برای خانواده اش به شمار بیاورد. موفق باشید.
آخه خیلی تلاش کردم باهاشون خوب باشم کارایی براشون انجام دادم و خوبی هایی که درحقشون کردم تا به حال کسی بهشون نکرده بود ولی باز به چشمشون نیومد هر موقع بحث و دعوا میشه اسم منو میکشن وسط با این که اصلا من دخالتی نمیکنم هرچی میشه از چشم من میبینن بخدا اونقدر بهشون خوبی و محبت کردم انقدر از راه های مختلف محبت وارد شدم ولی فایده نداشته دوباره بعد از چندوقت دعوا درست میکردن و من الکی الکی مقصر میشدم
همسرتان را متوجه این موضوع کنید که دخالت های خانواده اش سبب بروز اختلاف و فاصله بین شما شده است، به آرامی و با احترام با او صحبت کنید، شما یک زوج هستید پس او را متقاعد کنید؛ به او بگویید پدر و مادرش مشاورهای خوبی هستند و شما می توانید از آن ها راهنمایی بگیرید اما در نهایت باید با هم فکری یکدیگر تصمیم نهایی را بگیرید. در زمان گفتگو با همسرتان پیش داوری نکنید؛ به مواردی که اتفاق افتاده و به صورت تجربی پیش آمده اشاره کنید و روی موارد موجود اظهار نظر کنید. برای او مثال بزنید که با توصیه های خانواده اش چه نتایج تلخ و غم انگیزی برایتان حاصل شده است و اگر دخالت خانواده او نبود این مشکلات پیش نمی آمد. او را متهم نکنید و تنها آثار کارش را به او گوشزد کنید. با همسرتان ارتباط صمیمی تری داشته باشید تا او شما را محرم بداند و احساس نزدیکی بیشتری با شما بکند. با او صحبت کنید تا او نیز تشویق بشود حرف هایش را به شما بزند. باید در درجه اول با هم به یک تفاهم اولیه برسید. تفاهم را به صورت گفتاری و بعد در عمل ایجاد کنید. با موارد کوچک شروع کنید و استقلال خود را به خانواده نشان دهید. با استقلال حاصل شده رابطه شما نیز محکم تر خواهد شد. حرف هایی را که با هم زده اید در عمل پیاده کنید. با هوشیاری برنامه ریزی کنید. برای مثال زمانی که یکی از اعضای خانواده همسرتان در کاری مداخله کرد بگویید: (حتما به این موضوع نیز فکر می کنیم) . به این ترتیب خانواده او نیز از شما دلگیر نخواهند شد. خانواده ها با دیدن خوشبختی و سعادتمندی شما شکایتی نخواهند داشت. در این حالت عزت نفس، رشد و استقلال در شما و همسرتان تثبیت می شود. موفق باشید.