2794

سلام‌

شوهر من به شدت نسبت به خانوادم بدبینه . مادربزرگ خودش خیلی توی مسائلشون دخالت میکرده و پدرشوهرم ده دوازده ساله باهاش قهره، اینم میترسه اونطور بشه . از مامانم متنفره چیکار کنم؟

اطلاعات تکمیلی

سن ۳۱ جنسیت زن شغل کارمند وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام دوست عزیز


نمیتوانید با احساسات همسرتان مقابله کنید من متوجه هستم مادرتان برای شما عزیز است و شما تلاش می کنید به همسرتان ثابت کنید مامانم اون طوری نیست اما برای تغییر احساسات ایشون در وهله اول باید ایشون را بپذیرید: " عزیزم درک میکنم حق داری از خاطرات و اتفاقاتی که افتاده همچین احساساتی رو داشته باشی، ممنون که با من صادقی من مطمین باش من دوستت دارم دارم چون میدانم مقصر این احساسات شخص تو نیست".

در ابتدا همین را بگویید و با همدلی سعی کنید به او نشان دهید بذایتان چه جایگاه و اهمیتی دارد.


دیگر اینکه مادرتان را حساس نکنید، مامان این و بگو اون و نگو. این باعث گارد مادرتان خواهد شد


بعد از نیامدن همسرتان تا هنگامی که خود بخواهد حرص و جوش نخورید. انتخاب رفت و آمد را به خودش بسپارید. حق داری نیای خونه مامانم اما من دوست دارم خانواده ام رو ببینم ممنونم که درک میکنی. و این انتخاب تو مطمین باش باعث لطمه به زندگیمون نمیشه. 


غیبت ایشون رو هم مدتی توجیه کنید.


اگر عشق و علاقه را در زندگی تان تقویت کنید و از خانواده تان برلی همسرتان هوو نسازید یا شروع به مقابله به مثل نکنید و دست و پا ایجاد عشق و علاقه زوری نکنید اطمینان داشته باشید این رابطه خود در حد مناسبش برقرار خواهد شد.


یادتان باشد بعد از ازدواج الویت زندگی همسر است و وقتی این نفر اول بودن رو همسر حس کند دیگر ترس از دحالت و تزتزل رابطه نخواهد داشت🌹🌹🌹 

تجربه شما

login captcha

چرا همگی دردمون شبیه همه  منم همین مشکل رو دارم حل نشده متاسفانه

راهنمایی ای که شما می فرمایید فقط برای یک مرد باشعور و با درک که عاشق همسر  و زندگیش هست کارگر می افته... و الا اگه مرد بدقلق و لجباز و یکدنده باشه با این نرمش ها به راه نمی یاد.

@omecolsoum

درس ادیب اگر بود زمزمهٔ محبتی/ جمعه به مکتب آورد طفل گریزپای را

به نظر من یه مدت که رفت و آمد کنه و مادرت بهش محبت کنه ترسش می ریزه و درست می شه. فقط کمی باید تحمل کنید. شاید چند سال طول بکشه.

شوهر من دائم میگه خانوادت دارن دخالت میکنن تو زندگیمون و یادت میدن که چکار کنی در صورتی که من اصلا در مورد زندگیم با خانوادم صحبت نمیکنم. ولی خانواد شوهر من اینجوری هستن یعنی هم دخالت میکنن و یادش میدن چکار کنه. به خاطر همین تفکر، همسرم از خانواده من بدش میاد حتی پشت سرشون بهشون فحاشی میکنه. و اگر بزارم به عهده خودش کلا قید خانواده من رو میزنه و ممکنه حتی رفت و آمد منو هم محدود کنه (برای یه مدت این کار رو کرد ) اما خانواده خودش که همه این کارها رو علنی انجام میدن مشکلی نیست و من حتما هرجور شده باید رفت و آمد داشته باشم باهاشون اونم به خاطر زور شوهرم. الان من باید با این شرایط چکار کنم؟

@برباد_رفته

بر باد رفته دقیقا منم این مشکل رو دارم‌ من فقط یه خواهر دارم‌ که هم مادرمه هم پدرمه ولی متاسفانه ایشون فکر میکنن تو زندگیم نظر میده درصورتی که اصلا اینطور نیست هیچوقت از مشکلاتم‌ پیش خواهرم چیزی نگفتم که بخواد دخالت کنه فقط یه بار دوران عقد مشکل داشتم گفت اگه واقعا نمیتونی جدا شو که به دل گرفته خیلی تو زندگی از نظر مالی هم حمایتم میکنه ولی همسرم اصلا به چشمش نمیاد درصورتی که خانواده خودش تو همه چی سهیم هستن

@برباد_رفته

از قدیم گفتن کافر همه را به کیش خود پندارد . اونا چون دخالت میکنن اونطور میگن. زمان حلال مشکلاته

@برباد_رفته

مشکل اینه که خانواده من و شما میان تان دارد به یک دیوار ضخیم تبدیل میشود بنابراین برای حل مشکل باید به رفتارهای خودتان نیز توجه کنید شما ایشون و رفتارهای اشتباه شان را به خوبی می گویید. می توانید بگویید شما چه کار می کنید

در مقابل حرف های همسرتان مطمینا سکوت نکرده اید به رفتارهای خود توجه و آنها را اصلاح نمایید.

تغییر را از خودتان شروع کنید و به همسرتان فرصت دهید با شما همگام شود اگر نشد می توان اقدامات دیگری را مد نظر قرار داد.