سلام دوست عزیز
ممنون از اعتماد شما.
فرمودید بیست سال دارید و هفت ساله ازدواج کردید و یک دختر دوساله دارید به نظر میاد به علت مشکلاتی که در خانه با پدر داشتید برای رهایی از شرایطی که داشتید دست به ازدواج زدید. یعنی یکی از دلایل ازدواج شما می تونه به نوعی فرار از خونه پدری باشه و ازدواج زود هنگامی هم بوده فکر می کنم نیاز هست با یک مشاور در تماس باشید که اول مشکلاتتون در رابطه با پدرتون حل بشه به نظر میرسه از پدرتون خشم دارید و نیاز دارید در این رابطه درمان بگیرید خوب به هر حال شما انتخاب کردید و بهتره فرصتی رو برای این که این رابطه رو با همسرتون بازسازی کنید . خشم شما از پدرتون خشمی رو نسبت به مردها در شما ایجاد کرده که همسرتون هم از این موضوع مستثنی نیست و نیازه با یک مشاور دلسوز همراه باشید تا در این زمینه یاریگر شما باشد
سلام عزیز. حدستون درسته بخاطر رهایی از مشکلات توی سن ۱۵ سالگی ازدواج کردم. نه از پدرم خشم ندارم ازش خیلی ناراحتم بخاطر اینکه حتی یکبار هم طرف منو نگرفت و شوهرم این رفتارشو دید پررو شد. حالا هم حدود یک هفته پیش با عموش آمد منم بخاطر بچم برگشتم سر زندگیم. مجبوری. مشاوره هم یکسری رفتیم مشاوره بعد از یک جلسه منو فرستاد پیش روان پزشک .روان پزشکم فقط بهم دارو نوشت اصلا باهام حرف نزد منم ناراحت شدم دیگه نرفتم. حالا هم اگه میتونستم این دهن لقی شوهرمو جمع کنم خیلی خوب میشد. در ضمن ممنون بابت دلداریتون.