2794

سلام.من چهارسال پیش با پسری تو چت آشنا شدم.گفت دخترعموش رو دوست داره.ولی خانواده ها مخالفن.و علاقه اش یه طرفه است.و میخواد باهام درد دل کنه.بعد که باهام حرف زدیم .بعد یه مدت گفت دخترعموش رو نمیخواد و به من علاقه مند شده.و به من خیلی ابراز علاقه کرد.و چهارسال از ثانیه ثانیه هم خبر داشتیم.و چندوقت یه بار به دیدنم میومد.و گفت که دخترعموش نامزد کرده.و من هم بهش علاقه مند شدم.تا اینکه روز بحثمون شد.و دو روز قهر بودیم.من بهش زنگ زدم.گفت نمیخوامت.دوست ندارم.و هنوز عشق دخترعموم تو قلبمه.رفت و سیمکارتش رو شکوند.و من بدجور حال روحی ام خراب بود.فقط کارم گریه بود.تا اینکه بعد یه ماه بهم زنگ زد.و گریه کرد.و برام تعریف کرد که دخترعموش نامزدش ولش کرده بوده.همش فکرم به دختر عموم بود.و هم تو داخل قلبم بودی هم اون .حال روحی ام خراب بود نمیدونستم چیکار کنم.چون عاشقت بودم نمیخواستم کسی دیگه هم دوست داشته باشم.

و تصمیم گرفتم با تو قطع رابطه کنم.و رفتم خواستگاریش.و مطمئن بودم جوابش رد هست.و میخواستم جوابش رو بشنوم و از قلبم بیرونش کنم و تو فقط تو قلبم باشی.

و اون جواب رد داد.و من هم اون شب احساس حقارت کردم چرا عشقم رو به خاطر این که ارزش نداشت صرف کردم.و حتی اون لحظه ها فقط تو فکر تو بودم.و دخترعموم رو از دور فکر میکردم چی هست.ولی فهمیدم من از اون تو ذهنم ازش یه کسی ساختم که اینطور نیست.و الان همه حقیقت رو بهت گفتم که هیچ دروغی بینمون نباشه.و تو رو میخوام.و بعد هم آمد دیدنم و دستش رو قران گذاشت که فقط منو میخواد.

من هم دوستش دارم.و نمیتونم فراموشش کنم.و قبولش کردم.

حالا به نظر شما کار درستی کردم.آیا کار اون درست بود که خواست سر دوراهی نباشه و فقط من تو قلبش باشم.خواهش میکنم راهنمایی کنید منو.چون من همش ترس از دست دادنش رو دارم.و اگه کوچکترین کم توجهی ببینم حال روحی ام داغون میشه.اون هم سخت داره کار میکنه.و حلقه دستش کرده.و پیش تمام خانواده و فامیلش گفته میخواد بیاد خواستگاری من.لطفا راهنمایم کتی.ببخشید طولانی شد.



اطلاعات تکمیلی

سن 28 جنسیت زن شغل بیکار وضعیت تاهل مجرد
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

دوست عزیز سلام
من متوجه احساسات مثبت شما نسبت بهم هستم
اما مسئله ایی که از توضیحات شما به نظر میرسه این است که شما علاوه بر دوست داشتن  وابستگی هم به وجود
آمده.
وابستگی از نیازمندی و ناتوانی میاید اما دلبستگی یعنی شما یکدیگرو رو دوست دارید اما در عین حال توانایی این را دارید زندگی شخصی خودتان را هم داشته باشید به اصطلاح عشق را از هم گدایی نمی کنید و یا اگر کمی به هم بی توجه شوید گمان نمیکنید الان ممکن همدیگرو از دست دهید. در رابطه حس امنیت وجود دارد
پیشنهاد می کنم عجله نکنید کمی به هم زمان دهید .

این که شما وارد یک رابطه عاطفی شدید خیلی هم خوب هست اما توجه کنید به غیر از رابطه شما به خودتان توجه داشته باشید ما به غیر از زندگی مشترک یک زندگی شخصی داریم که باید به آن توجه کنیم این موضوع باعث می شود شما منیت خودتان را داشته باشید. در کنار ما شدن من خودتون را حفظ کنید. وابسته همسرتان نشوید. و بدانید زندگی با تمام ملایمات و ناملایمات در جریان هست مهم این است شما بدانید چطور چالش ها را به فرصت تبدیل کنید 
به دنبال علایق شخصی  و رشد و پیشرفت خودتان  باشید


با شناخت بیشتر از هم میتونید به این نتیجه برسید عاطفه بین شما تا چه حد عمیق و جدی است ضمن اینکه به غیر از علاقه. موارد دیگری مثل نوع نگاه شما به زندگی. علائق. تفکرات. اهداف و ارزشهاتون . خط قرمزهای هریک.از نظر خانوادگی. اجتماعی. فرهنگی. اقتصادی. مذهبی  چقدر تفاوت و شباهت وجود دارد و چقدر آمادگی پذیرش این تفاوت ها هستید.
هر کدوم تون چه سرگرمی های دارید . مهارتهای زندگی مثل برقراری ارتباط موثر. حل مسئله را میدانید.
چه ویژگی های درون ایشون هست که شما را جذب خودش کرده و بالعکس. چقدراز این ویژگی با واقعیت همخوان هست و یا نیست.  لطفا در مورد این مسائل باهم گفتگو کنید. شناخت تان را نسبت به افزایش دهید

اما یک نکته بسیار مهم که در رابطه شما بسیار تاثیر گذار است این است که خواستگار شما رابطه عاطفی گذشته شان را حل کنند که این موضوع نیاز به روان درمانی و مشاوره دارد . زیرا گذر زمان به تنهایی نمی تواند ضامن این موضوع باشد که ایشون مجدد به دخترعمو رجوع نکند. شکست عشقی مانند مرگ یک عزیز نیاز به سوگ دارد اگر این مرحله به خوبی طی نشود حتی اگر سالها بگذرد فرد در ان مرحله گیر میکند و هرمسئله کوچکی می تواند یاد آور آن خاطرات باشد
بنابراین حتما ایشون به روان درمانگر مراجعه کنند تا مسئله دختر عمو به طورکامل تمام شود 

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha