سلام خسته نباشید. من همانطور که قبلا گفتم از9/6 تا حالا لکه بینی دارم و شیاف شبها یکی مصرف میکنم.در 9/22 رفتم سونوی شکمی 5 هفته ام بود و ساک بدون جنین بود.اما الان 3 روزه آخر..2 بار چند قطره خون قرمز تو دستشویی چکید و لکه ها بیشترشده هم مقدارش و هم انگارخودش قطره ریز شبیه روز چندم پریود میاد دیگه باترشحات ریز ...چرا شیافها اثرنمیکنن. و شکمم مثل وقت پریود درد میگیره...آیا استراحتم درحد پختن غذا کافیه؟چون بعد کار کوچولویی زیادتر میشه..آیا علامت خطره زیادشدن لکه ها.؟ 10دی سونوی بعدیه. اگر زود برم از وقت سونو معلوم میشه علت زیادشدن لکه ها .لطفا توضیح بدین..نه فقط ارجاع به سونو..راهنمایی میخوام. و ممکنه 30 روز لکه بینی از اول بارداری تا الان که 6 هفتگی ام نشانه دوقلو بودن باشه؟؟
اطلاعات تکمیلی
سنجنسیتزنشغلوضعیت تاهلمتاهل
منم عین شمام، هم توو حاملگی اول،که بهم هیچ دارویی ندادن، سه ماه و نیم دور از جون سقط شد
هم بارداری دومم که تا پنج ماه لکه بینی قهوه ای ، سرکلاژ، استراحت مطلق مطلق، حموم دستشویی ممنوع بود مامان لگن میزاشت
تا نه ماه خوابیدم،حاصلش پسره یازده سالمه
الان هم باردارم چون ورزش میکردم و بارداریم ناخواسته بود و نمیدونستم کلی خونریزی ترشحات آبکی قهوه ای دارم،، شنبه رفتم سونو ،گفت جنین تشکیل شده قلبشم تشکیل شده اما صداشون به هفته ی آینده موکول کرد، آمپول داده شیاف، توکلم به خداست
با اینکه ناخواسته ست و با اون دوران بارداری سخت
دیگه دور بچه آوردن رو خط کشیده بودم، اما بازم دلم نمیخواد از دستش بدم، دارم استراحت مطلق میکنم، ببینیم چی میشه و خدا چی میخواد
ممنون
...یعنی تا چندماه ترشحات و لکه و خونریزی داشتین...
انشالله این دفعه براحتی سپری کنین..برای منم دعا کنین..
سلام نازلی جون
من موقع بارداری پسرم تا چهار پنج ماه ترشحات قهوه ای داشتم،آمپولای نگهدارنده میزدم،سرکلاژم کرده بودم عزیزم
به من میگفت قدم از قدم برندار،،آرزوی یه دوش رو دلم مونده بود،،مامان سرمو خم میکرد میشست،بعده هفت ماه بهم اجازه ی نشستن خیلی کم داد،اما بازم راه رفتن نه
بعد تووی هشت ماه بهم اجازه داد که دوتا قدم بردارم،لاغربودم بدتر شده بودم،،اینقدر آمپول زده بودم توان نشستن نداشتم وبه محض اینکه حرکت میکردم انگار کیسه ی آبم پاره میشد،،کلی ترشح،،
تازه پاهام اون قد لاغر شده بود و عضلاتش رو از دست داده بود که نمیتونستم راه برم،،کلا خیلی سخت بود،خیلیی
اما خداروشکر با اینکه همه میگفتن شکمم کوچولویه،اما پسرم سه کیلو و سیصد بود
باورتون نمیشه حموم شده بود آرزوم.دلم برای یه چیزایی تنگ میشد.حتی جسارته ،، واسه دستشویی
خدایا به همه مادر های استراحت مطلق صبر جمیل بده،،خیلی سخته همیشه می گفتم شکر که یه مدته،میگذره
بیچاره قطع نخاعی ها پس چی؟
روز زایمان مثل پرنده ای که داره از قفس آزاد میشه بالبی خندون،رفتم اتاق زایمان..اون روز و یادم نمیره
سرتونو درد آوردم،ایشالله بارداری خوب و راحتی رو تجربه کنین،،اما طبق نظر پزشک دارو مصرف کنین
بعضی از پزشکها دارو نمیدن ،شما پیشنهاد کن حتما،
موفق باشین در پناه حق