2794

مشکلات زناشویی (خانم مريم علي قارداشي)

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 219 بازدید

سلام خسته نباشيد در مورد مشكلي كه با همسرم داشتم شما سولاتي از من پرسيديد ، ما نزديك به ٣ سال هست كه ازدواج كرديم ، تو خونه خدا روشكر مشكلي ندارم همسرم خيلي صبور وخيلي باگذشت ، فرزندي هم ندارم ، وازدواج با اشنايي خيلي كوتاه بود كه ما ٩ سال پيش باهم يكسال دوست بوديم كه به خاطر علاقه زياد و تماس هاي زيادش ديدار هاي مكرر و امرو نهي كردناش از هم جدا شديم بعد ٦،٧سال دوباره هم ديگرو ديديم كه خواستگاري كردن و من هم همه چيز رو واگذار كردم به پدرم تمام شرايط رو توضيح دادم گفتم هرچي خودشون صلاح ميدونن كه با چند جلسه رفت و امد و تحقيقات ازدواج كرديم .  

مرسي از راهنمايتون .

من با همسرم صحبت كردم اما هيچ پاسخي نداره . همسر من مشكلش طرز فكرش مثال اينكه : من خودم خيلي عاطفيم طوريكه ميرم ميام همسرم و بوس ميكنم شب خوابه تو خواب بوسش ميكنم بدون اون نميخوابم بدون اون مسافرت نميرم طوري كه خوش ميگه از اين وابستگي ضربه ميخوري يكم برو دور شو بزار دوري تو احساس كنم دلم برات تنگ شه ، اما من واقعا نميتونم نه اينكه فقط همسرم من با خانوادم همين جوريم كلا خانوادگي ابراز احساسات ميكنيم اما من وقتي به همسرم ميگم تو چرا اين جوري نيستي خوب تو يه بار بي هوا بوسم كن ابراز احساسات كن ميگه پرو ميشي يا وقتي ابراز احساسات ميكنه ذوق ميكنم باهاش كلنجار ميرم ميگه دوباره بهت خنديدم پرو شدي .

بر عكس رابطه خواهر برادري ما كه خيلي وابسته ايم ، خانواده همسرم خواهر برادر از هم رو دربايسي دارن روشون نميشه باهم ديگه حتي دردو دل كنن طوري كه خواهر برادر عيد به عيد روبوسي ميكنن ، من رابطم با خانواده همسرم خوبه چون همسرم فرزند اخر وعزيزتر من هم جايگاهم با عروساي ديگه متفاوت تر اين كاملا حس ميكنم هم اينكه سنمون از همشون كمتره من٢٩ و همسرم ٣٠ ، شما گفتيد فرزند اخرو وابستگيش زياد بله من خودم همه اين هارو درك كردم وهيچ وقت مانع رفت امد همسرم نشدم ، حتي رفت امد من با خانواده همسرم بيشتر از خود همسرمه وهميشه هركاري در توانم بوده كردم ، كه فكر ميكنم زيادي محبت ميكنم .

اما همسر من اين كاراي منو وظيفه ميدونه .

مشكل اصلي من اينه كه عيد ميشه عزا ميگيرم چون همسرم اگه خانوادشون تصميم به سفر بگيره بايد با اونا دست جمعي بريم اگه نه بعد ميتونيم با خانواده من بريم كه من به شدت با اين مثله مبارزه كردم و براش جا انداختم كه بايد نصف با خانواده من نصف تعطيلات با خانواده تو ، كه البته هرزگاهيم عيد به عيد پافشاري ميكنه اما من كوتاه نميام .

خانواده همسرم اصالتا شاهرودي هستن وتهران زندگي ميكنن اما رفت وامدشون زياده ،مشكل من اينه چرا اين همه جتي ديدني اما ما همش بايد شاهرود باشيم به همسرم ميگم چرا نبايد يروز بگي ميخوايم بريم دوتايي اصفهان يا شيراز يا هرجا . مثل اينكه يبار پذيرفت . ما چند روزي شاهرود بوديم ازش خواهش كردم بيا ماكه ميخوايم جمعه بريم تهران ، يه روز زودتر بريم اولش پذيرفت پنج شنبه كه شد تا مامانش گفت نه نميخواد بريد بمونين همه باهم بريم به حرف مادرش كرد من شاكي شدم خوب چرا نبايد يبار ارزش قائل شي اهميت بدي به زنت كه خسته شده از اين جا چند روز مونده ميخواد يه روز زود تر برگرده ، يا براي مشكل ديگه محرم به محرم عذاب اور اين مراسم ها برا من عزا ميگيرم عيد به عيد محرم به محرم كه همش بايد بجنگم نزديك به اين ايام ميشيم شروع به صحبت و كلنجار رفتن ميشم باهمسرم .

محرم مراسم هاي خواصي دارن از ٦ محرم ميرن شاهرود منم همراهيش ميكنم اما ما خودمون تو تهران روز عاشورا مراسم داريم من دائم بايد بجنگم كه اين يه روز اخر تورو خدا من برگردون پيش پدر مادرم باشم ، اما ميگه اونا كه كاري ندارن ميگم باشه ندارن اما باز حضور ما دلگرمشون ميكنه ، اما زير بار نميره البته كه هي مامانشم ميگه نماخواد برين باشين ، اما من بارها باهاش صحبت كردم من كه همراه توام تنهات نميزارم همه جا پا به پاتم چرا يه بار به خواستم احترام نميزاري بگي منم باهاش همراه شم  ، خلاصه كه هميشه من بايد با جنگ و دعوا از شاهرود برگردم و به خواستم برسم ،

خيلي اذيت شديد ببخشيد پر حرفي كردم .

پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام دوست عزیز
ممنون ازاینکه به سوالات من پاسخ دادید.
از اینکه فرمودید که شوهرتان از لحاظ اخلاقی خوب هستن خداروشکر و همچنین خانواده همسرتان با شما خوب رفتار می کنن جای خوشحالی داره .
نکته ای اولی که فرمودید که خیلی به شوهرتان وابسته هستید همانطور که شوهرتان هم فرمودند اصلا خوب نیست و شما در این وابستگی دچار اسیب می شوید .نکته مهمی که باید از این وابستگی بدانی این هست که هیچ مردی از زن ضعیف و ناتوان لذت نمی برد . سعی کنید به مرور زمان این وابستگی را از بین ببرید و کمی نیازمند تلاش است .سعی کنید شرایطی را که در ان بیشتر احساس وابستگی می کنید را شناسایی کنید و سعی کنید با این احساس وابستگی خود مقابله کنید . کار دیگر این هست که به دنبال علایق خود بروید مثلا درس بخوانید . کلاس در زمینه علاقه خود بروید و خود را مشغول کنید تا به مرور زمان وابستگی خود را کمتر کنید . این وابستگی برمیگردد به کودکی شما که احتمال دارد ان احساس استقلال را در شما به وجود نیاوردن و یا به نحوی ناقص شکل گرفته .کودکانی که با انجام رفتار مستقلانه و قضاوت های نادرست از سوی والدین طرد می شوند . عدم جرات مندی وفداکاری بیش از اندازه ونداشتن استقلال و عدم اجازه در تصمیم گیریها نقش مهمی در این وابستگی دارد ومتاسفا دربسیاری از فرهنگ ها این ویژگی ها در دختران تقویت می گردد و شاید به همین دلیل زنان بیشتر دچار این اختلال می شوند .حتما در مورد این مسئله خوب کار کنید .
نکته بعدی این که شما فرمودید که شما راحت ابراز احساسات می کنید ولی شو هرتان نه .خوب همانطور که خودتان هم گفتید این کارها اموختنی است و شما در خانواده خود این را دیدید و راحت به هم ابراز می کنید ولی همسر شما در خانواده خود به خاطر ان نوع تربیت این اموزش را نداشتن و در خانواده انها کسی به انها یاد نداده که احساسات خود را بروز دهید پس خیلی به همسرتان خورده نگیرید . ولی سعی کنید با او صحبت کنید که عزیزم اگر من تو رو بوس می کنم و ابراز علاقه می کنم فقط به خاطر این هست که فردا که بچه ما به دنیا امد در خانه ما ان عشق و علاقه را ببیند ودر جایی دیگر دنبال ان نباشد .
نکته ای بعد این که فرمودید که همسر شما ترجیح می دهد با خانواده خود مسافرت برود . خوب این مسئله یا به خاطر این است که بچه اخر هست و بر می گردد به همان وابستگی که بچه های اخر دارد ویا اینکه در خانواده شما اون جذابیت برایش به وجود نیامده و شما می توانید نسبت به شناختی که از همسرتان دارید علایق اورا در خانواده خود پر رنگ کنید تا بیشتر جذب خانواده شما شود .نکته ای دیگری که می توانم به شما بگویم این هست که رابطه خود را با مادر شوهرتان عمیق تر و صمیمی تر کنید چون این کار هم باعث می شود که همسرتان ارامش داشته باشد و از همه مهم تر اینکه می توانید در خیلی مسائل از مادر شوهرتان کمک بگیرید و خیلی مشکلات را با همکاری ایشان حل کنید مثلا از او کمک بگیرید که در فلان مشکل او با همسرتان حرف بزند .
ایدوارم موفق باشید و دوست عزیز اگر سوالی داشتید من در خدمتتان هستم فقط لطف کنید در قالب سوال جدید مطرح کنید و حتما اسم من را بیاورید تا به من اختصاص دهند .

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha
پرسش ها و پاسخ های مشابه

سلام خسته نباشید من 2 ماهه اقدام به بارداری کردم این ماه تکرر ادرارداشتم تا جایی که شبها نمیتونستم ر

پاسخ سلام و تشکر عزیز دلم یعنی شما تخمک گذاریتون نزدیکه و این درد میتونه مربوط به اون باشه و کاملا طبیعیه و جای نگرانی نداره . درد ناخوشاینده ولی نشانه ای از اتفاقی خوشاینده عزیزم .

علیرضا صدیق منش ادامه سوال

پاسخ سلام با توجه به مواردی که قبل از این نوشتید و قسمت دوم باید بگم که اولا رفتار های او به دلیل این نیست که شما برای ایشان ارزشی ندارید این که مردی بچه بخواد و بگه دندونت رو درست نکن این نشان از بی ار...

کسی پیش مریم محسنی جراحی مقعدونشیمنگاه داشته.پزشک جراح شقاق وبواسیر که توبیمارستان دولتی جراحی کنه

پاسخ سلام دوست گرامی : بخش کلینیک نی نی سایت برای طرح پرسش وپاسخ بین کاربران وکارشناسان میباشد. جهت ارتباط با کاربران لطفا سوال خود را دربخش تبادل نظر مطرح بفرمایید.سپاس