با سلام
قبل از ازدواجم با کسی دیگ بودم.دوسش داشتم و فکر میکردم اونم داره و قرار بر ازدواج بود.ولی از اومدن خانواده طفره می رفت.بخاطر سن کم و علاقه شدیدم بهش خام حرفاش میشدم.اجازه دادم بهم دست بزنه الیته نکه رابطه ولی در حد کم شیطنت..
وقتی دیدم ابی ازش گذم نمیشه و مدام ناراحتم میکنه زدم بهم و با اولین خواستگار ک ادم بسیار خوبی هم هس ازدواج کردم.اومد ب التماس و... منم محل ندادم..
همسرم میدونه با کسی بودم ولی فک میکنه حتی بمن دستم نزده و منم نمیتونم بهش بگم و این باعث شده ارامش نداشته باشم.
چن وقت پیش توی اینستا بهش پیام دادم ک اگ حقی ب گردنم داره حلال کنه و...
اونم خوب برخورد کرد و من فهمیدم ک چقد زندگیش پیشرفت کرده و الان همه چی داره بر عکس من ک مدام باید حرص کوچکترین چیزارو بخورم
از طرفی بخاطر رفتارای خانواده همسرم در دوران نامزدی و طذفداری همسرم از اونا من بشدت نسبت ب همسرم سرد شدم
وقتی اوضاع اون کیس قبلیمو دیدم بیشتر زده شدم و کلی گریه کردم
و الان حس میکنم من ب شوهرم خیانت کردم،!
توروخدا کمک کنید چطوری از این فکرا بیام بیرون
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید