سلام من يبار جدا شدم بچه ندارم بازكسي دوست شدم زود وارد رابطه شدم استباه كردم الان اومد طرف خواستگاريم اونم ي ضربه داشته من فقط بخا طر درك بالاش جذب شدم و حرف زدنش واگرنه چيزي. ديگه ايده ال من نيست قراربود پدرش با پدر من خونه بخرن اومد خواستگاريم و الان ٨ ماه نامزدم ولي دريغ از ي تلاش من متوجه نميشم ديشب كلا حرفامو زدم خودش گفت به پدرش اطمينان نيست من چيكار كنم ازدواج كنم؟ ولي با شرايط من مثلا اگر خونه پدر من بخره ولي بكم من هيچ وسيله نميياوم ! كار درستيه ؟ چون من شهرستانم و اون تهران با هاش در ميون گذاشتم ولي با هم بجث داشتيم گفت بايد فكر كنم ؟ ككممم كنيد چه كنم الانم هيچ تماسي نگرفته هم وابسته شدم هم يجورايي دلخورم دوره سختي دارم حس خوشايندي ندارم از طرفي سنم داره ميره بالا. از طرفي درس ميخونم تمركز ندارم و موقع بحث ميگفت كاش دوست بوديم اين عذابم ميده
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید