2794

مامانم همش افسرده ای میگه استرس دارم

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 102 بازدید

سلام من ۳۷سالم و یک ازدواج ناموفق داشتم و الان حدود۱۵سال ک ازدواج نکردم 

برای مامانم خونه تهیه کردم حتی شوهرش دادم ک حداقل تو سن بالا منبع درآمدی برای خودش داشته باشه شوهرس ۸سال فوت کرده و تو خونه ای ک من دارم با هم زندگی میکنیم  با یک برادر ک ۳۰سالشه و همس تو ترک و مصرف  مواد،  مامانم تا وقتی داداشم مصرف نمیکنه خوب ولی ب محض مصرف افسرده میشه ی غذای ساده ام درست نمیکنه من نمیدونم چیکار کنم همش میگه مریضم دکتر میبرمش خدارو شکر سالم نمیدونم چیکار کنم خسته شدم از همه چی هر کاری میکنم خوشحال نمیشه و الان تصمیم گرفتم ازدواج کنم ولی نمیدونم چیکار کنم

اطلاعات تکمیلی

سن ۳۷ جنسیت زن وضعیت تاهل مجرد
پاسخ مشاور

مشاوره خانواده

سلام و عرض ادب

چنانچه از توضیحات شما برمی آید شما اهمیت زیادی برای خانواده تان قائل هستید و تلاش می کنید آن ها را حمایت کنید. اینکه تا این حد به فکر مادرتان هستید‌ و به هر شکل تلاش می کنید شرایط زندگی خوبی برایشان فراهم کنید نشان دهنده ارزشی است که برایشان قائل هستید.

تجربه اعتیاد برای خود شخص و اعضای خانواده اش بسیار دشوار است. چه بسا به دلیل شرایط فکری و روانی خاص فرد معتاد، خانواده اش بیشتر از او تحت فشار و عذاب باشند.متوجهم که مادرتان از این موضوع رنج بسیار می برند و دیدن شرایط برادرتان برایشان آزاردهنده است. در عین حال شما هم تحت فشار زیادی هستید و اینکه علاوه بر برادرتان مراقب مادرتان هم باشید در درازمدت دشوار است. 

یک ویژگی مهم انسان ها این است که یاد می گیرند خودشان را با شرایط موجود تطبیق دهند. هر چند شرایط سخت، متغیر، غیرقابل پیش بینی و حتی طاقت فرسا باشد، شخص به مرور خودش را با آن سازگار می کند. هر چند شرایط همچنان سخت و دردناک است، اما مقاومت شخص در مواجهه و کنارآمدن با آن بالا رفته است.

مادرتان اما با وجود اینکه شرایط جدید نیست و یک الگوی تکرارشونده از ترک و‌ بازگشت به اعتیاد است، خودشان را تطبیق نداده اند. اگرچه دشواری و سختی شرایط و رنجی که از شرایط برادرتان می برند قابل درک است، اما نه در این حد که در شرایطی که خود شما هم از شرایط برادرتان ناراحت هستید، مجبور باشید مراقب مادرتان هم باشید.

اینکه ایشان دردهای جسمانی مکرری را تجربه می کنند که ریشه فیزیکی ندارد و‌ همچنین واکنش افسرده وارشان در مواجهه با مشکلات برادرتان نشان دهنده این است که ایشان احتمالا نوعی مشکل جسمانی سازی توأم با افسردگی دارند. توصیه من این است که حتما ایشان را نزد روان شناس ببرید و خودتان هم جداگانه با ایشان صحبت کنید و شرایط را توضیح دهید. چرا که در نهایت فشار ناشی از شرایط مادرتان را هم شما باید تحمل کنید.

در خصوص اینکه می خواهید ازدواج کنید باید در وهله اول به بررسی انگیزه تان بپردازید. اگر زمینه آشنایی و ارتباط قبلی ای وجود دارد و شما اکنون با گذر زمان‌و شناخت به این نتیجه رسیده اید، یک بحث است و اگر به خاطر فرار از شرایط دشوارو پرمسئولیت خانوادگی این تصمیم را گرفته اید (( که البته کاملا قابل درک است)) یک بحث دیگر. ازدواج خودش انطباقی بزرگ و جدی را می طلبد و در کنار فواید مثبتی که دارد، سختی های خاص خودش را هم دارد.

اگرچه نفس عمل ازدواج خوب است‌ و نقاط مثبت زیادی دارد، اما مهم است که با درایت و دقت زیاد ارزیابی و بعد اقدام شود. بنابراین‌ توصیه من این است که حتما از مشاوره پیش از ازدواج‌ و آزمون های روانی استاندارد به منظور شناخت بیشتر و به حداکثر رساندن احتمال یک پیوند موفق، استفاده نمایید.

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha
پرسش ها و پاسخ های مشابه

فهمیدم داداشم لغزش کرده به مامانم بگم؟

پاسخ خواهر مهربان،کاملا تمام احساسات شمارو با تمام وجودم درک میکنم،شما هر آنچه که لازم بوده انجام دادید،باکمک پدرتان از یک روانپزشک و پزشک متخصص در این حیطه کمک بگیرید،اما این را بدان شما مسئول نیستید و زن...

سلام خانوم دکتر .سوال کرده بودم که مامانم 52 سالشه و کیست تخمدان داره ولی اشتباه توضیح داده بودم.ال

پاسخ سلام نوع کیست اهمیت دارد تومور مارکرها درخواست شود ایشان در شرف یائسگی هستن