ترس شدید

وای تورو خدا کمکم کنید من۱۴ سالمه ولی خیلی از دزد میترسم تا حدی که دیگه خونه که تنها هستم توهم میزنم که دزد اونده خونه و احساس میکنم مثلا دارا راه میره تاحدی که یه روز تو خونه تنها بودم و از ترس خودمو تو اتاق حبس کردم و فقط گریه میکردم به خصوص ت  تاریکی ولی وقتی روز باشه و خونع در سکوت باشه منزظورم اینکه کسی نباشه از دزد میترسم نمیدونم شایدسرمنشاء مال بچگیمه چون تو بچگیم دختر عمم و خواهرم  منو ترسوندن  حالا از چی از جن و گربه چکمه پوش اون موقع ۶ سالم بود  مثلا تو روستامون دختر عمم ما را توی کوچه های روستا دور میداد و میگفت جن دیدم بدویید  یک جا گفت صبر کنید کفش هاتون از پاتون در یارید هر کدوم از شما پاش شبیه پایه شتر باشه یعنی اون جنه  طولانی میشه دیگه نمیگم ولی خیلی داستان گفته  گربه چکمه‌ پوشم  گفته بود تو حیاط خونه ما یه دونه گربه چکمه پوش داره از بالای پشت بوم خودشو پرت میکنه روی تو حالا از یه نظر نگاه می کنم ربط به بچگی نداره چون من اون موقع از جن و گربه چکمه پوش میترسیدم ن دزد از یک نظر نگاه می کنم به بچگیم ربط داره  اون موقع عقلم نمی رسید که گربه چکمه پوش وجود نداره و جن هم به راحتی نمی تونه ما رو اذیت کنه  حالا که عقلم میرسه از دزد میترسم چون میدونم که میتونه بیاد توی خونمون حالا اینجا اومدم تا از شما کمک بگیرم چون نه تنها من بلکه همه خانواده از این ترس من خسته شدن نگاه می کنم هیچ کدوم از هم سن و سال های من اینجوری نمی ترسند  برای همین خیلی میترسم که من یه مشکلی داشته باشم و تا بزرگی و همراهم باشه لطفا کمکم کنید