2794

کنترل اعصاب ندارم

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 68 بازدید

سلام خواهش میکنم کمکم کنید .من خیلی زود عصبی میشم کنترلم رواز دست میدم تو سایت گفتن خشم پنهانداری اینجوریم که از چندتا موضوع ناراحتی دارنده روی خودم نمیارم یکدفعه قاطیمیکنم تو چیزای کوچیک هم اصلا کنترل اعصاب ندارم همش با بچه هام دعوا دارم ولی جلوی غریبه‌ها خودمو کنترل‌ میکنم خيلي آشفته م نمیدونم چیکار کنم سه تا بچه دارم زود ازدواج کردم الان از پس اداره زندگی بر نمیام نمیتونم مدیریت کنم از کارای خونه بگیر تا درس بچه ها اصلا انگیزه ندارم شوهرم منطقی تر از منه وقتی من عصبیم کنترل میکنه خودشو ولی از اون طرف سالای اول ازدواج خیلی محدودم می‌کرد نه گذاشت ادامه تحصیل بدم نه کلاسی برم رفت و امدمون با فامیلم کم بود خونه هیچ دوستیم نمیذاشت برم دوسال بعد با جنگ و دعوا قبول کرد کلاس برم که بعدش باردار شدم الویت اولش هم خانوادش بودن یعنی میخواستم جایی بریم خودشون تصمیم میگرفتن اصلا نظر منم نمیپرسیدن من چند سال تحمل کردم ریختم تو خودم ولی بعد ۵ یا ۶ سال اعتراض میکردم به شوهرم ولی خانوادش به رفتار قبل عادت کردن واسه همین یه مدت دقیقا زمانی که بچه دوم رو باردار بودم با من سر سنگین بودن و نادیده میگرفتن الان شوهرم بهتر شد تو این مدت از نظر مالی هم محدود بودم یعنی تا ۹ یا ۱۰ سال شوهرم هیچ پول توجیبی به من نمی‌داد خرید خونه میکرد عیدا بدون استثنا برام لباس می‌گرفت این وسطا گاهی هم خرید میکرد ولی همیشه لنگ پول بودم به زور باید یه مبلغی ازش میگرفتم الان ولی حدود یکسالو نیم بهم پول میده تازه گاهی منتم میزاره الانم زیاد دوست نداره خونه کسی برم وقتیم میرم همش تیکه میندازه با تمسخر باهام رفتار میکنه من همش تو خونم باشگاه یا کلاسم نمیرم فقط داشتم این مدت بچه داری میکردم شوهرم آدم بدی نیست اهل زن بازیو رفیق بازی و اینا نیست ولی من تو تمام این سالا همه چی تلنبار شد تو دلم الان سر بچه هام خالی همیشه میزنمشون زیاد سرشون داد میزنم طوری شد بچه هامم عصبی شدن میخوان حرف بزنن با داد میگن بچه بزرگم که اصلا عین خودم کلا با داد حرف میزنه 

اینم بگم من ادم درونگرایی هستم هیچ دوست صمیمی ندارم باهاش درد دل کنم 

ممنون از پاسخ گویی تون 

اطلاعات تکمیلی

سن ۳۲ جنسیت زن شغل خانه دار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

کارشناسی ارشد روانشناسی عمومی

وقت بخیر دوست عزیز
دوست عزیز همانطور که خود شما اشاره کردید اکثر خشم و پرخاشگری های الان نشات گرفته از سختی هایی هست که در گذشته به مدت طولانی پشت سر گذاشته اید که در حال حاضر هم رگه هایی هر چند کمرنگ وجود دارد البته که بخش قابل توجهی از آنها در گذشته بوده است و الان همسرتان ظاهرا منطقی تر شده و شاید شرایط هم برای شما راحت تر و آسوده تر ..
و مورد دوم علت این حجم از عصبانیت ها این هست که شما مسائل را در خودتان ریختید با خودتان جنگیدید  اما به ییرون چیزی بروز ندادید که به آن پرخاشگری منفعل گفته می شود الان هم به شکل سمی به بچه ها بروز داده می شود

علت مهم دیگر این است که شاید در تمام این سال ها از شما تنها انتظار بچه داری می رفته در حالی که قطعا استعدادها و توانایی های دیگری در شما هست که هنوز شکوفا نشده بنابرین نسبت به این مسئولیتی که به شما داده شده حس خشم و عصبانیت در شما رخنه کرده که مگر من توانایی های دیگری ندارم چرا فقط باید به کار بچه داری بپردازم پس تنها جایی که این خشم ها را ابراز می کنم هم نسبت به همین بچه ها هست
در حالی که بچه ها بی گناه تر از آن هستند که بخواهند اشتباهات بزرگترها رو جواب بدن از عهده شون خارج است در حالی که پر از خشم هستند و علت آنها را هم نمی دانند که چه چیزی باعث شده تا مامان عصبانی هست و یا سر ما داد میزند فقط یک رفتارهایی را میببینند بدون اینکه علت آن را بدانند ضمن اینکه زمانی که ما با تن صدای بالا با آنها صحبت میکنیم چه انتظاری از آنها داریم؟

متوجه هستم که زندگی کردن در شرایطی که محدودیت اعمال می شود بسیار سخت هست زمانی که خودت برای زندگیت، علایقت و برنامه هات نتونی تصمیمی بگیری و خیلی اوقات برات تصمیم بگیرند سخت تر هم خواهد بود
اما الان که شرایط برایت به مرور زمان کمی بهتر شده است از الانت بهره ببر گذشته با همه ی سختی هایش گذشت، گذشته در گذشته بهتر است رهایش کنی و به خاطر آن نه خودت و نه فرزندانت را بیشتر از این در معرض اضطراب و نگرانی قرار ندهیم 

سعی کنید با همسرتان صحبت کنید به ایشان بگویید که برنامه هایی را میخواهید برای خودتان در نظر بگیرید مثل ورزش کردن، پیاده روی، مدیتیشن یوگا
یک کار هنری را دنبال کنید 
یک دفترهای نقاشی هست که شما بایستی رنگامیزی کنید تهیه کنید بسیار آرامش بخش است   
اگر ممکن است خارج از خانه این کارها را دنبال کنید اگر خیر در منزل هم ممکن است مدیتیشن کنید شمع روشن کنید و موزیک ملایم بذارید و انجام دهید 
در محدودیت ها هم میشود کارهای مختلفی انجام داد
یک بار امتحان کنید در رابطه با فرزندان تان نوازش شان کنید، محبت کنید با آنها یک فعالیت گروهی انجام دهید مثلا کیک درست کنید و یا فیلم تماشا کنید یک بار با  تن ملایم بگویید دخترم یا پسرم ببینید که معجزه می کنید خودتان هم حس بهتری خواهید داشت قبل از هر چی خودتان را دوست داشته باشید 
حتما با یک روانشناس بالینی صحبت کنید و در صورت نیاز از روانپزشک هم کمک بگیرید

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha