ترس و اضطراب

سلام.من ۱۹ سالم دوسال با یک آقایی دوست هستم. تو رابطه پستی و بلندی زیاد داشتیم ایشون به من گفتن ۲۰ سالشون.امسال  من گفتن که مادرشون دختر یکی از اقوامشان رو براش در نظر گرفته و  اصرار داره ک با هم آشنا بشن یک مدت با من بد رفتاری کردم گفتن پیام ندم میبینن ولی میگفتن که نمیخوان قبول کن مجبورن یه مدت برای آشنایی حرف بزنن بعد همه چیو به هم میزنن.بعد من متوجه شدم ایشون ۲۵ سالشون و یک سری چیز هارو در مورد خانوادشون دروغ گفتند من گ این هارو گفتم بهشون به من گفتند من مناسب ازدواج با ایشون نیستم و... و گفتند ک دیگه ب ایشون پیام ندم.ایشون در مشهد دانشجو هستند ب مشهد ک رسیدن ب من پیام دادند ک دوستم داره میخواد با من باشه ولی من قبول نمی کردم تا اینکه بعد چند روز من یک چیز هایی فهمیدم از ایشون گفتم بهشون دعوا کردند و رفتند الان باز اومدن و میکند ک دوستم دارند وابسطه من هستند میخواهند ک من باشم. من ایشون رو دوست دارم تمام این مدت ک نبودند حالم بد بود الان میترسم قبول کنم دوباره بهم لطمه بزنند از طرفی میگم شاید حرفشان راست باشه نمیدونم چیکار کنم لطفا کمکم کنین ممنون