2794

با سلام من 6سال هست با همسرم که از شهر دیگه بود از طریق دانشجویی ازدواج کردم خانواده همسرم ب شدت سلطه گر هستن به طوری که از روز اول تمام اختیارات زندگی من دست خواهر و مادر همسرم بوده از کوچکترین خرید حتی وام ازدواجم دست خواهر شوهرم بود همسرم پدر نداره و همه هزینه ها با خودش بود و خرج مادر و هم میده به خاطر همین همیشه درخواستی داشتم یا نداشت یا اجازه نداشت یا میگفتن رسم نداریم من چون انتخاب خودم بود نمی‌تونستم گلایه زیادی کنم و سکوت و خودخوری یارانه هم جدا نکرد بعد از اینکه من رو از خونه پدرم آورد بدون هیچ مراسمی و هیچ خرجی و عموش و برادرش و مادرش اومدن همین با وجود اینکه هزینه کرایه خونه و خرج خونه هزینه مهمونی های همیشگی خونواده همسرم رو داشتیم هر ماه یک نیم سکه می‌خریدم در حالی که همسرم وقتی اومد هزار تومان هم نداشت 6ماه نامزد بودم خواهرای شوهرم از روز اول خیلی دخالت میکردم و شوهرم رو پر میکردن و جهاز ب دلخواه خودشون از من میخواستن اینا بماند اصلا ب من احترام نمیزاشتن و توی جمع خیلی حرفهای بدی میزدن و میگفتن شوخی میکنیم خلاصه باعث شدن بچه اولم رو سقط کنم حتی خودشون قرص خریدن و ب زور همسرم انداختم هر روز مهمونی هر روز دخالت دیگه خسته شدم تو خونه خودم حرمت نداشتم تا اینکه دوباره باردار شدم و رفتار اینا صد برابر بدتر شد چون نمیخواستن بعد از 14ماه از تولد دخترم فهمیدم یارانه ش دست خواهر شوهرمه خیلی ناراحت شدم ن ب خاطر مبلغش ب خاطر بی اختیاری زندگی خودم وقتی گلایه کردم چنان دعوایی راه انداختن و شوهرم و پر کردن روز بعد مجبور به معذرت خواهی شدم سال بعدش خونه خریدم ی روز بعد از بیشتر از یک ماه خواهرشوهرم زنگ زد منم ب سردی باهاش صحبت کردم و گفتم من ناراحتم و گلایه کردم این خانم ب پدر و مادرم چند بار زنگ زد و تمام خونوادش و علیه من کرده که باعث شد کسی حتی برای چشم روشنی پاشو خونه من نزاره خیلی دروغ پشت سرم گفته ک شوهرم مجبور شد رودر رو کنه باز شروع کرد به فحش دادن که ما تو رو از روز اول نمی خواستیم و تو سابقه ت درخشان و خرابه تو سیاهی و سیاه هم بودی ما فقط پسر خودمون رو می‌خواستیم و تو رو نخواستیم الان یک سال و نیم از اون جریان میگذره و شوهرم قصد داره ما رو آشتی بده من نمیخواهم واقعا چون خسته شدم و نمی‌خوام بازم بهم بی احترامی بشه  خیلی غرورم شکسته نمی‌دونم چکار کنم دو تا جاری دارم که وضعشون خیلی بدتره ولی سکوت میکنن چاره ندارن من تو خونواده خودم خیلی ارج دارم ولی اینا حتی بچشون بهم سلام نمیده اوضاع خیلی پیچیده س و نمیشه کامل توضیح داد

باید چطور رفتار کنم باهاشون ممنون از راهنمایی شما

اطلاعات تکمیلی

سن 34 جنسیت زن شغل خانه دار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

کارشناسی ارشد روانشناسی عمومی

وقت بخیر دوست عزیز
دوست عزیز شرایط سختی رو پشت سر گذاشتی تحمل چنین شرایطی برای هر کسی کار راحت نیست.
جایی باشیم که احتراممون حفظ بشه
با کسی یا کسانی در ارتباط باشیم که احتراممون حفظ بشه 
کسی حق نداره که ما رو نادیده بگیره و بهمون بی حرمتی کنه
هم شما بایستی طرفداره همسرتون باشید و هم همسرتان طرفداره شما 
مشخص هست که خواهر شوهرتان مشکلاتی دارد که نیاز دارد کمک بگیرد چطور ممکن است که کسی با همه اطرافین خود مشکل داشته باشد؟؟
همسر شما باید برای انتخاب خودش که شما باشید تلاش کند و در کمال احترام با خانواده اش صحبت کند اگر ترتیب اثر داده نشد روابط محدود و یا از طرف شما قطع شود بایستی با کسانی در ارتاط باشیم که آنها هم خواهان برقراری ارتباط با ما باشند کاملا دو طرفه است.

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha