من او زندگی مشترکم یه مشکلی با همسرم دارم که خیلی آزارم میده.اینکه همسرم هر وقت عصبانی میشه اصلا کنترلی رو حرفایی که میزنه نداره.مثلا از یکی ناراحته قسم به مردانگیش میخوره که فلان کارو نمیکنه.ولی همین فرداش دقیقا با همون آدم چنان صمیمی میشه که حد و حساب نداره.با من حرفش میشه اولین حرفی که میزنه میگه پاشو برو از خونم.ولی در مورد من هیچ وقت اینجوری نیست که پا پیش بذاره برا آشتی یا معذرت خواهی کنه.دیگه بعد پنج سال واقعا خسته شدم.اگه باردار نبودم یه لحظه هم نمیموندم. چیکار کنم.اینقد بهم سخت میگذره که آرزوی مرگم رو دارم.از ایناییه که فک میکنه زن عقل ندارن دایم در حال تخریب زناست.
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید