سلام.وخسته نباشید،متاهل هستم ۲ ساله عروسی کردم خانواده کم جمعیت ولی خانواده همسرم پر جمعیت همسرم بچه زن دوم هست ودر ۳ سالگی مادرشون رو از دست دادن،از اول همه مخارج بر عهده همسرم بوده وپدرش هیچ کمکی ندادن ب ما ولی خانواده من خیلی کمک کردن،خودم خیلی جاها کنار اومدم با همسرم و کمک کردم اما بنظرم هیچ کدوم از کارایی که من براش میکنم نمیبینه،همسرم خیلی بهم وابسته س گاهی اوقات واقعا اذیت میشم،خیلی بنظرم لوسه با وجود اینکه من ی زنم اگه گاهی مریض یا هرچی هستیم انقدر ک اون اه ناله میکنه منو نصفه شب بیدار میکنه و گله میکنه من اینکارو نمیکنم ، و کار درست وحسابی نداره و از لحاط مالی خوب تامینم نمیکنه حتی پولی ک دارم بخاطر وضعیت کاریش ازم میگیره ومیگه بهت میدم ولی منو واقعا ناراحت میکنه نمیدونم با چ زبونی بهش بگم ک دنبال کار بره و پول لازم داره یه زن همیشه میگه درست میشه مگه ما قراره یسال زندگی کنیم و این چیزا ،خونه نشستنش اذیتم میکنه خانوادمم همش میپرسن وتحت فشارم،واقعا دیگه بعضی وقتا ب حرفاش فقط میخندم و از این لحاظا باورش ندارم خیلی اذیتم
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید