سلام خانمی ۳۶ساله هستم.تا سن ۲۶سالگی به لحاظ جنسی بسیار گرم بودم.که کم کم به دلایل مشکلات خانوادگی دچار افسردگی و بعد از اون پنیک اتک شدم.و میل جنسی به شدت در من افت کرد.از ابتدای ازدواجم یعنی سن ۲۷ تا قبل از تولد دخترم عاشق همسرم بودم و با خوردن گرمی تقریبا روابط جنسی به نسبت خوبی هم داشتیم.هنگام تولد دخترم اتفاقات بدی افتاد .بی مهریهایی از طرف همسرم دیدم که ازش متنفر شدم و عشق لایتناهی من به ایشان تبدیل به تنفر لایتناهی شد.این ربطی به افسردگی بعد از زایمان نداشت چون تا حدود یکسال تنفر شدید داشتم و دلیلش هم بی توجهی ها و رفتار زشت همسرم در دوران بارداریم علی رغم انتظارم بود.بعد از گذشت یکسال خواستم با خودم کنار بیام و ببخشمش و زندگیمو از نو بسازم.الان که دخترم حدود ۴ساله است و زندگی تقریبا خوبی هم داریم بدون هیچ گونه مشکلی و همسرم هم پدر و همسر خوبی هست.ولی اصلا تمایلی به ایشان ندارم.هر وقت سمتم میاد از رابطه متنفرم و دوست ندارم اصلا رابطه ای باشه.اصلا دوست ندارم حتی لمسم کنه .اینم بگم حمله اضطراب رو یکسالی هست که با دارو درمان کردم.ولی هنوز حالتهایی از افسردگی دارم و شاد نیستم.چون همیشه از طرف پدر و مادرم آزار میبینم و اصلا دوستشون ندارم.راه فراری هم ندارم.همیشه تو زندگیم هستن و با بی فکری هاشون آزارم میدن.چی کار کنم بتونم روابط خوبی با همسرم داشته باشم.و از داشتن رابطه متنفر نباشم؟
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید