سلام خسته نباشید
زندگیم به بن بست رسیده دیگه شوهرم قبولم نداره دیگه تو خونه همش ناراحته و سرکوفت میزنه و میگه من ازت ناراضیم و حتی میگه تا وقتی من ناراضیم نماز و روزه هات قبول نیست
از اول ازدواج من آدمی که ابراز عشق و محبت زیاد و جملات عاشقانه بلد نبودم نکردم و در رابطه جنسی هم سرد بودم ولی طوری نبودم که ایشون رو از کار بازدارم هر موقع خواستن من نه نگفتم ولی ایشون میگن تو درخواست نداری و لوندی نداری باید طوری باشی که من ببینمت تحریک بشم از لحاظ اخلاقی نه لباس
میگن تو آدم شاد و بگو و بخند و شوخی بکنی نیستی همش ساکت خب من از بچگی همینطورم خب چیزی به ذهنم نمیرسه واسه شوخی
لباس پوشیدنمم دوست ندارن با اینکه خیلیا تاییدش میکنن مثلا ایشون دوست دارن من مانتو جلوباز بپوشم و آرایش همش داشته باشه خلاصه بگم تیپای امروزی ولی من دوست ندارم من مانتویی هستم ولی اونجور که همه جام دیده بشه نه
البته خودشونم بی عیب نیستن حرفی بزنن حتما باید اجرا بشه وگرنه قهر و دعوا
کوچک ترین چیزی بگم برخلاف میلشون دعوا و قهر و گاهی هم دست بزن دارن
سیگار و مشروب هم استفاده میکنن من مخالفم ولی ایشون میگن به تو ربطی نداره و اگه اعتراضی بکنم بازم مقصرم
دیگه موندم تو رو خدا کمکم کنید
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید